۱۳۸۷ تیر ۱۰, دوشنبه

ماشین پرنده، رویایی که به واقعیت می پیوندد.



تا پنج سال دیگر اولین سری از ماشین های پرنده وارد بازار می شوند.


این ماشین ها که ترکیبی از موتورسیکلت های سه چرخه و هلی کوپتر هستند، در ابتدا فقط برای استفاده در اختیار پلیس و مراکز اورژانش قرار خواهد گرفت.


شرکت طراح و سازنده این ماشین های پرنده که Pal-v نامیده می شود و سفارش خرید توسط اداره پلیس مرکزی هلند را هم در جیب دارد می گوید:


در ابتدا ما Pal-v را فقط در اختیار اداره پلیس قرار خواهیم داد، بدلیل اینکه ما نمی خواهیم از همان ابتدای فروش، شکایاتی در رابطه با کسانی که مست پشت فرمان Pal-v نشسته و یا در حال مانور برای تحت تاثیر قرار دادن دوست دختر خود هستند دریافت کنیم.


مشخصات Pal-v


سوخت : بنزین، دیزل، بیواتانول


هزینه تولید: 6 میلیون یورو


زمان به بازار آمدن: سال 2012


قیمت فروش: بین 100 تا 200 هزار یورو


سرعت:

با بالهای جمع شده، روی زمین تا سرعت 200 کیلومتر در ساعت.

با بالهای باز در آسمان با سرعت 200 کیلومتر در ساعت.




.

.

۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

آداب خوردن غذا در جمع




خوشبختانه ما ایرانی ها به داشتن پرستیژ و با اتیکت رفتار کردن علاقه بسیار داشته و سعی خود را در این رابطه می کنیم.


اما نکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که شناخت رفتارهای صحیح اجتماعی و رعایت آنها امری ذاتی نیست و بر اثر آموزش و یادگیری بدست می آید.


متاسفانه در این چند دهه اخیر فرصت و امکان یاد گیری این رفتارها(و به روز کردن آنها) در جامعه ما بسیار محدود شده است.


گاهی دیده می شود عزیزانی نهایت سعی خود را در رعایت آداب اجتماعی بکار می برنند ولی متاسفانه در تکه های بسیار کوچکی فقدان شناخت صحیح و یا به روز بودن این رفتار ها دیده می شود.


نکاتی که در این نوشته مطرح می کنم اکثرا نکات ساده ای هستند که همگی از آنها مطلع هستیم، این نوشته مروری دوباره بر این دانسته ها می باشد.


نکته دیگری را که ناگفته نباید بگذارم این است که این نوشته در اصل آداب خوردن غذا است، که البته در جمع رعایت آنها ضروری تر می شود، ولی بشخصه معتقدم که با ادب بودن و انیکت داشتن باید جزیی از وجود هر انسانی شود وگرنه فقط به تقلید شباهت پیدا می کنند.


شاعر عزیزی بنام معینی کرمانشاهی شعری دارد که در قسمتی از آن می گوید:


به خلوت کس ار هم نفس نیستم-------- مگر خود هم ای دوست کس نیستم؟


تو خود را اگر محترم داشتی--------- کسان را همانگونه پنداشتی


بسا اهل تکریم که مردم کش است----- ادب گر بود جزو فطرت خوش است.




آداب خوردن غذا:



1- بیشتر به صندلی خود تکیه داده و خود را بیش از حد روی میز خم نکنیم.


2- دستها باید روی میز باشند و نه در زیر میز.



3- غذا را با چنگال( ویا قاشق) به طرف دهان خود ببریم و نه برعکس.


4- بعد از هر چند لقمه لبان خود را با دستمال کاغذی از چربی و غذا پاک کنیم، به این صورت که دستمال را دو بار به دو طرف لبان خود فشار دهیم(دستمال را در امتداد لب ها و یا بالا و پایین نکنیم) و بعد دستمال را بدون مچاله کردن تا کرده و در کنار بشقاب خود بگذاریم.


5- قبل از هر بار نوشیدن حتما لبان خود را با دستمال کاغذی پاک کنیم تا اثر چربی روی لیوان نماند( خانم ها اگر از روژلبی استفاده می کنند که جایش می ماند، بهتر است از نی برای نوشیدن استفاده کنند).


6- هنگام صرف غذا زمان مناسبی برای گفتگو های دوستانه می باشد، بشرطی که موضوعات مورد بحث مناسب باشد و اشتهای دیگران را از بین نبرد.


7- بحثی را ادامه دهیم که مورد توجه همه باشد و از در گوشی صحبت کردن کردن(بطوری که دیگران صدایمان را نشنوند) جدا پرهیز کنیم.



8- لقمه های غذا را کوچک انتخاب کرده و دهان خود را بیشتر از حد توان پر نکنیم.


9- با دهان پر صحبت نکنیم و غذا را با دهان بسته و آرام بجویم.


10- اگر لازم شد دستمال سفره را روی پای خود بیاندازیم، فقط کودکان و خردسالان می توانند دستمال را به یقه لباس خود آویزان کنند.


11- از جلوی دیگری چیزی را که می خواهیم(بطور مثال نمکدان) برنداریم و آن را تقاضا کنیم.


12- غذا را با چنگال( ویا قاشق) فشار ندهیم( له نکنیم)


13- زود از سر میز غذا بلند نشویم، معمولا یک زمان نیم تا یک ساعته را برای خوردن غذا و گفتگو اختصاص بدهیم.


14- آب و یا نوشیدنی خود را به آرامی و نه در یک بار بنوشیم.


15- درغرب از قاشق فقط برای خوردن سوپ(ودیگر غذا های آبکی) استفاده می کنند. سایر غذا ها را با کارد و چنگال می خورند، به این صورت که بطور مثال برای کباب خوردن با چنگال(در دست چپ) تیکه ای را نگه داشته، با کارد(در دست راست) قسمتی از آن را بریده و بعد تیکه بریده شده را با چنگال(در دست چپ) به دهان می گذارند(در مورد غذاهایی مانند پلو از چنگال به جای قاشق و از کارد بعنوان چنگال می توانیم استفاده کنیم).


.

.

۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

راه حل های مدرن به روش هلندی/ اختلاف فرهنگ غذاخوردن



در باره نویسنده این مقالات:بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد. برای آشنایی بیشتر با نویسنده و راهنمای طرح سوال لطفا اینجا را کلیک کنید


سوال:


بئاتریس عزیز،

من یک دختر 26 ساله هستم که بیشتر از 5 ساله با دوست پسرم که از خانواده ای مسلمان است، زندگی می کنم.


دوست پسرم مذهبی مقید نیست، او سیگار می کشه، مشروب می خوره، روزه نمی گیره و مسجد هم نمی ره.


اما یک چیز برایش مقدس باقی مانده، نخوردن غذا با دست چپ!


او در این مورد بارها به من تذکر داده است، واین موضوع هر بار باعث ایجاد کدروت بین ما می شود.


بنظر من غذا خوردن با دست چپ کار عجیبی نیست و من این عمل را فقط از روی عادت و نه برای تحریک او انجام می دهم.


اما حالا برای همین موضوع چند تا از دوستان او هم دیگر نمی خواهند که با ما غذا بخورند، چه کار باید بکنم؟


امضا، "با دست غلط غذا خور"


جواب:


"با دست غلط غذا خور" عزیز،

اینکه دوست پسر تو این واکنش را نشان می دهد، نکته قابل تامل ای است.


این بسیار معروف است که مسلمان ها با دست چپ غذا نمی خورند، برای اینکه آنها از این دست برای تمیز کردن خود در توالت استفاده می کنند.

دست چپ آنها بطور مسنقیم با مدفوع در تماس قرار می گیرد، برای اینکه از انتقال میکرب ها جلوگیری شود، آنها اجازه دارند که فقط با دست راست غذا بخورند.


در فرهنگ غربی این محدودیت وجود ندارند، چرا که اکثر مردم از دست راست خود برای این کار استفاده می کنند(بدون تماس مستقیم و با دستمال توالت) ولی باز هم می بینی که در غرب هم قانونی در این مورد وجود دارد، بعد از هر توالت، جفت دست ها باید شسته بشوند.


این دوست پسر تو وقتی که در یک رستوران غذا می خورد، چه عکس الملی از خود نشان می دهد؟


آنجا که همه با دست چپ غذا می خورند(با کارد در دست راست غذا را بریده و با چنگال در دست چپ به دهان می گذارند)، می تواند آنجا را تحمل کند و یا اینکه آنجا هم عصبانی شده و به همه اعتراض می کند؟


یک بار خوب در این مورد با او صحبت کن، خیلی دوستانه و ملایم برایش توضیح بده که این فقط بدشانسی او است که تابو فرهنگی اش در غرب وجود ندارد.


برای او توضیح بده که تو دوست نداری که برای یک عادت کاملا عادی و بدون ایراد در غذا خوردن، تحت فشار قرار بگیری.


او و دوستانش حق دارند همانطوری که فرا گرفته اند غذا بخورند، تو هم همینطور، چینی ها با اون دو تا تیکه چوب هم همینطور.


هر فرهنگی عادت ها و قوانین خودش را دارد، اگر او حاضر به پذیرش این مسئله کاملا ساده نیست و می خواهد به اعتراض خود در مورد موضوعی به این کم اهمیتی ادامه بدهد، آینده رابطه شما را زیاد جالب نمی بینم.



.

.



۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

دیده شدن 13 بشقاب پرنده در آسمان انگلستان



همه دنیا می دانند که انگلیسی ها عاشق داستانهای مربوط به بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی می باشند.

اما این بار داستان ظاهرا کمی جدی تر بنظر می رسد.


شنبه گذشته چهار سرباز انگلیسی موفق به دیدن 13 بشقاب پرنده در آسمان پادگان محل خدمت خود شده اند.


برای اینکه ناباوران به وجود بشقاب پرنده ها را بتوانند قانع کنند، مارک پراکترMark Proctor (یکی از این چهار سرباز) با کمک موبایل خود فیلمی هم از آنها تهیه کرده است.


این فیلم در حال حاضر توسط دولت در حال بررسی است، تا ماهیت این اشیا را شناسایی و در صورت لزوم راه کارهای دفاعی در مقابل آن را پیدا کنند.


داستانی عجیب،

موضوع وقتی جالب می شود که بدانید 2 ساعت قبل از دیده شدن آنها توسط سربازان و در 130 کیلومتری محل یاد شده دیده شدن بشقاب پرنده گزارش شده است.


جالبتر اینکه 3 ساعت بعد از این ماجرا هم یک زوج گزارش داده اند زمانی که در اتوبان بوده اند، توسط نور یک شیئی ناشناس از آسمان تعقیب شده اند.


دیگر اینکه روز قبل از این ماجرا هم دیده شدن 7 بشقاب پرنده گزارش شده است، و شخص گزارش دهنده موفق به گرفقن عکس هم شده است.


شرح ماجرا،

مارک پراکتر می گوید: در اتاق کنترل بودم که ناگهان فریاد دیگر دوستانم را شنیدم، برای اینکه بتوانم به دلیل این هیجان آنها پی ببرم، از اتاق کنترل خارج شدم که 13 شیئی ناشناس را دیدم که در آسمان جولان می دادند.


آنها تمام مدت در حال ویراژ دادن بودند و نور صادر شده از آنها مدام تغییر رنگ می داد، اما من بالاخره موفق شدم که از دو تا ازآنها با موبایل ام فیلم تهیه کنم.


از طرف ارتش به این سربازان دستور داده شده است که در این مورد با احدی صحبت نکنند، ولی خوشبختانه این یکی نتوانسته جلوی خودش را گرفته و (The Sun) را در جریان این ماجرا قرار داده است.




.

.

۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

راه حل های مدرن به روش هلندی/با و یا بی لباس؟




در باره نویسنده این مقالات:بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد. برای آشنایی بیشتر با نویسنده و راهنمای طرح سوال لطفا اینجا را کلیک کنید.

سوال:

بئاتریس عزیز،
من در حمام آفتاب گرفتن و شنا کردن کاملا برهنه هستم، حتی در ویلایم در اسپانیا، اما چه کار باید بکنم اگر برایم میهمانانی بیایند که به برهنه بودن دیگری عادت نکرده اند؟


خودم را با آنها تطبیق دهم؟ و یا اینکه برای آنها توضیح بدهم که من ناتوریسم هستم و دوست دارم که در منزلم برهنه باشم؟


توضیحا اینکه من یک مرد 57 ساله هستم و برای آزادی عمل خودم و اعتقاداتم ارزش زیادی هم قائل هستم.
امضا، با و یا بی لباس.


جواب:
با و یا بی لباس عزیز،

قرارداد ناتوریسم برای لذت بردن اینگونه است، یا همه لخت هستند و یا هیچ کدام.

اگر فقط یک نفر(ویا تعدادی از گروه) لخت باشند، آنجا یا نمایش استریپ تیز است و یا زندان ابوغریب عراق!

این قرارداد ناتوریسم در قسمت اجتماعی آن اینگونه معنی می شود، کسی که می خواهد لباس بر تن داشته باشد، الویت دارد به کسی که بدون لباس می خواهد باشد.

بنابراین در اینگونه مواقع شما باید دنبال مایو شنا خود بگردی که با پوشیدن آن حداقل راحتی را برای میهمانانت فراهم کنی.



.


.


کشف یک قبیله ناشناخته در جنگل های آمازون، دروغی علمی از کار در آمد



ماه گذشته خبری توجه اکثر رسانه های دنیا و همینطور ایران را به خود جلب کرد، خبر این بود،


کشف یک قبیله ناشناخته در جنگل های آمازون


از اینجا می توانید این خبر را ببینید.


بهمراه عکس هایی از این قبیله در جنگل های آمازون در منطقه مرزی بین برزیل و پرو.


اکنون(Carlos Meirelles) عکاس برزیلی این تصاویر اعتراف کرده است که این قبیله در حدود یک قرن است که کشف شده اند، و این عکس ها هم متعلق به چند سال قبل است.



کارلوس که برای یک گروه حمایت از سرخ پوستان برزیل فعالیت می کند می گوید: جنگل های آمازون روز به روز بیشتر مورد دستبرد قاچاقچیان چوب قرار می گیرد، این کار را کردم که بتوانم از این قبایل را در مقابل این تهاجم محافطت کنم.



انتشار این تصاویر باعث جلب نگاه همه مردم دنیا به این قبایل و حمایت افکار عمومی از لزوم حمایت از آنها شد.


این حمایت عمومی باعث شد تا دولت پرو دستور محافظت از این جنگل ها را صادر کند.


کارلوس می گوید که تهیه این تصاویر بسیار مشکل بوده است،جنگل های آمازون بسیار انبوه و متراکم است،


پیدا کردن یک محوطه باز در آن بسیار مشکل است، گاهی زنی را در حال دویدن در جایی از این جنگل می دیدم، وقتی موفق به گرفتن عکس ها شدم بسیار هیجان زده بودم.


رنگ آمیزی قرمز مردم این قبیله در این تصاویر به این معنی است که آنها برای جنگیدن آماده شده اند.



گذشته از تمام این حرفها، کارلوس می گوید: مهمترین مسئله این است که این قبایل وجود دارند و در آنجا زندگی می کنند، ما باید برای همیشه به همکاری خود برای حفاظت و نجات زندگی آنها ادامه بدهیم.


برای دیدن منبع خبر لطفا اینجا را کلیک کنید


.


.

پرداخت ده هزار یورو برای کمردرد یک تروریست القاعده



ابو قتاده(Abu Qatada) که می توان او را سفیر القاعده در اروپا نامید، از دولت انگلیس مبلغ ده هزار یورو برای برای کمردردش دریافت کرده است.

قتاده که هفته پیش از زندان آزاد شده است اکنون هفته ای 200 یورو حق بیکاری از جبیب مالیات دهندگان انگلیسی دریافت می کند.


او محکوم به همکاری در بمب گذاری سال 1998 در اردن می باشد

قتاده زمانی از زندان آزاد شد که دادگاهی در انگلیس تشخیص داد، بدلیل اینکه شاید او در اردن عادلانه محاکمه نشود، تحویل او به اردن غیر ممکن می باشد.


قتاده آلان در یک آپارتمان چهار اتاقه در غرب لندن به قیمت تقریبی یک میلیون یورو زندگی می کند.

حقوق بیکاری دریافتی توسط او و خانواده اش حدود 60 هزار یورو در سال می باشد.


همسر او حدود 50 هزار یورو از سوبسیدهای اجاره و هزینه های مربوط به بچه ها دریافت می کند.


علاوه بر این تحت نظر داشتن قتاده، سالی حدود 600 هزار یورو برای دولت انگلیس خرج بر می دارد.

یک دادگاه در انگلیس او را بعنوان فرد خطرناک تشخیص داده که باید 24 ساعته تحت کنترل باشد.


قتاده 14 سال پیش به انگلیس آمده و بعد از یک سال تقاضای پناهندگی اش توسط دولت انگلیس پذیرفته شده است.

.
.

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

مرگ قهرمان آمریکایی اتومبیل رانی سرعتی در حین مسابقه






قهرمان مسابقات سرعت اتومبیل رانی "اسکات کالی تا"(Scott Kalitta) روز شنبه 21-06-2008 در اثر یک سانحه در حین مسابقه سرعتی جان خود را از دست داد.


اسکات 46 ساله در طول زندگی ورزشی اش موفق به دریافت 18 مدال اول مسابقات اتومبیل رانی در دنیا شده بود.


در این حادثه ابتدا اتومبیل او آتش گرفته و سپس در حالی که دیگر قابل کنترل نبود با برخورد با دیواره انتهای جاده مسابقه منفجر شد.



اخطار: این فیلم حاوی تصادفی دلخراش است.


.

.

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

پرداخت نفقه به زن سابق یا مرد فعلی؟


18 سال پیش لاری(Larry Roach ) و جولیا(Julia) با هم ازدواج کردند.

بلافاصله بعد از این ازدواج لاری متوجه رفتارهای عجیب زنش شد.


جولیا موهایش را کوتاه کرد و بعد هم چند تا خال کوبی در بدنش انجام داد، ولی اینها بعقیده لاری چیزهایی نبودند که شکی جدی را در او ایجاد کنند.


لاری زمانی بصورت جدی به همسرش شک کرد که در کنار تختخواب جولیا یک آمپول تستوسترون(testosterone) پیدا کرد، چیزی که جولیا مدعی شد برای رهایی از سر درد استفاده کرده است.

لاری دلش می خواست که گفته جولیا را باور کند ولی چیز های دیگری هم در شرف رخ دادن بود.

رفته رفته صدای جولیا کلفت تر می شد و او شروع به اصلاح صورتش کرده بود.


لاری می گوید: من می دانستم که جولیا صورتش رو اصلاح می کنه، یکبار ساعت 5 صبح او را دیدم که مثل سایه از کنارم گذاشت و به دستشویی رفت، به خودم گفتم، یعنی چی که زنم باید ریششو تیغ بزنه!!


یک سال بعد لاری و جولیا از هم جدا شدند.

در تمام این مدت لاری ماهانه 1250 دلار بابت حق نفقه به جولیا می پردازد.


یکبار جولیا تصادف کرد، در آنجا لاری فهمید که جولیا اکنون به نام جولیو(Julio) و بعنوان یک مرد در اداره پلیس ثبت شده است.


بعد از فهمیدن این موضوع لاری اعتراض کرده و می گوید: زن سابق هیچ مردی اکنون با ریش و سیبل و آلت جنسی مردانه نیست. این زن سابق من نیست، من اصلا نمی دانم این کیه.


در شکایت اش به دادگاه لاری عنوان کرده است: من با یک مرد ازدواج نکردم، یک مرد را هم طلاق نداده ام، پس چرا باید به یک مرد نفقه بپردازم؟

اما قاضی دادگاه معتقد است: انسان همانی است که متولد شده است، زن سابق تو زن بدنیا آمده، بنابراین از لحاظ قانونی زن شناخته می شود.


تا اینجا لاری مبلغ 70 هزار دلار بابت نفقه بابت زن سابق(مرد فعلی) پرداخت کرده است.
.
.

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

اختلاف زندگی ما با دیگران


امروز وقتی داشتم اخبار ایران رو می دیدم، چند مطلب راجع به پلمب کردن آرایشگاه هایی که موی جوانان را به مدل های امروزی آرایش می کنند و آغاز مرحله جدید طرح امنیت اجتماعی خواندم.
همزمان این نامه را دیدم که یک پسر جوان هلندی بهمراه عکس برای یکی از روزنامه های هلند فرستاده و آنها هم آن را به چاپ رسانده اند.

از خودم می پرسم که تفاوت نحوه زندگی و رفتار انسانی تا چه اندازه می تواند بزرگ باشد و اینکه چه مدت طول خواهد کشید که ما هم شاهد این گونه برخوردها در ایران باشیم. با هم نامه را می خوانیم.


روابط عمومی روزنامه، روز بخیر،
من و یکی از دوستانم برای تماشای فوتبال به برن رفته ایم.
وقتی که در مرکز شهر در حال خوشگذرانی و نوشیدن بودیم، در کمال تعجب رفیق بزرگ مان(Jan Peter Balkenende /یان پی تر بالکنده، نخست وزیر هلند، معروف به هاری پاتر!) که برای تماشای بازی به برن آمده است را دیدیم که داره از کنارمون رد می شه.

او رفتارش بسیار دوستانه بود و وقتی ازش تقاضای عکس یادگاری کردیم فورا موافقت کرد.

به نظرم این کارش خیلی با حال بود، برای همین اون عکس رو بهمراه این نامه برای شما می فرستم، امیدوارم که یه استفاده ای ازش بکنید.
مرسی (Bastiën en Kevin)باستین و کوین



منبع خبر به زبان هلندی

.
.

۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

یک تبلیغ با مزه برای روز پدر در هلند


یکشنبه 15 ژوئن در هلند روز پدر است.
در حال حاضر اکثر تبلیغات فروشگاه های هلند پیرامون روز پدر و تشویق مردم
برای خرید کادو از اجناس فروشگاه خود می باشد.
تبلیغ زیر را امروز در یک روزنامه دیدم.

تصویر پدری که مجبور به استفاده از کادو های انتخابی فرزندانش(احتمالا دختر) شده است.



ترجمه نوشته: بدلیل اینکه تو دقیقا نمی دانی که پدرت از چه کادویی خوشش می آید،
پس یک "کادو بن" از فروشگاه ما بهش کادو بده.
.
.

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

راه حل های مدرن به روش هلندی/ نقش اختلاف مذهبی در زندگی زناشویی


در باره نویسنده این مقالات:بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد. برای آشنایی بیشتر با نویسنده و راهنمای طرح سوال لطفا اینجا را کلیک کنید

سوال:
بئاتریس عزیز،
من مردی سی ساله هستم که بمدت 3 سال است با پارتنر 25 ساله ام زندگی می کنم.

ما هر دو مسیحی هستیم، من بدون رعایت امور مذهبی(لیبرال) ولی او مقید(ارتدوکس) می باشد.


در طی سالهای گذشته من مطالعات زیادی در مورد دین و تکامل داشته ام. حالا دیگر اعتقاد دینی ام را از دست داده ام.

دیگر واقعا نمی دانم که خدا وجود دارد یا نه، و اگر وجود دارد آیا همان خدایی است که مسیحیت به آن معتقد است.


من هیچ مخالفتی با فعالیت های مذهبی پارتنرام ندارم، قصد جدا کردن او از باورش را هم ندارم، او می تواند کلیسا برود، انجیل بخواند، دعا کند و....


اما مشکل اینکه که ما نمی توانیم راجع به عقایدمان با هم گفتگو کنیم، چون او فورا مرا محاکمه می کند.

مشکل دیگر بچه ها هستند.

من به پارتنرام قول داده ام که اگر ما بچه دار بشویم او حق دارد که آنها را مطابق اصول مسیحی تربیت بکند.


شخصا فکر می کنم خوب است که بچه ها به این وسیله هماهنگی و کار گروهی را فرا بگیرند و امید و احساس را در خود پرورش دهند.

پاتنرم، اما بچه ها را بمانند موجوداتی می بیند که باید آنها را برای امورعالی حفظ و تربیت کرد.


در سال گذشته ما بدلیل مشکلاتمان دو ماه را جدا از هم زندگی کردیم، ولی باز به سوی هم برگشتیم، چون ما عاشق همدیگر هستیم.


بنظر تو منطقی است که ما به این رابطه ادامه و با هم ازدواج کنیم؟

امضا "اختلاف باورداران"


جواب:
"اختلاف باوردار" عزیز،

بدون شک این ضرب المثل قدیمی را شنیده ای که می گویند:/ وقتی دو تا باور مخالف سر روی یک بالش می گذارند، فقط شیطان است، که در وسط این دو راحت خوابش می بره/.


درسته که این یک ضرب المثل محاوره ای بیشتر نیست، ولی مثل بقیه گفته ها یک هسته کوچک از حقیقت توش داره.

این بسیار مشکل است اگر در یک زندگی زناشویی طرفین بر سر مسایل پایه ای با هم اختلاف عقیده داشته باشند.

در یک رابطه زناشویی باور دینی و یا بی دینی یک مسئله پایه ای محسوب می شود.


اگر کار شما به ازدواج برسد، باید خودت را آماده قبول مسایل غیر قابل درک و ادامه دار از همه طرف بکنی که تو را به تنفر و ناامیدی خواهند رساند، مگر اینکه شانس آورده بتوانی خودت را تطبیق داده و یا در آینده یکی از شما بتواند عقیده آن یکی را بپذیرد.


وقتی بچه ها وارد زندگی شما بشوند، مشکلات شما بسیار شدیدتر خواهد شد.

خودت فکر کن، بچه های تو هر روز ارزش هایی را فرا می گیرند که بر اساس عقاید مذهبی و انجیل هستند، چیزی که تو به آن اعتقادی نداری.

بچه های تو بطور مثال دعای شب یاد می گیرند، قبل از غذا دعا خواهند خواند و یکشنبه ها به کلیسا می روند، در حالی که تو خودت را از تمام این مسایل کنار نگه می داری. این برای بچه هایت بسیار غیر عادی خواهد بود.


روزی آنها خواهند پرسید: پاپا ناراحت نیست از اینکه به جهنم خواهد رفت؟

سوالم این است که در آن زمان تو و همسرت چگونه خواهید توانست این ناهماهنگی را برای بچه ها در مسیری درست معنی کنید؟

شما قادر نخواهید بود که این کار را بکنید.

تنها چاره تو تظاهر و همراهی با این رسوم بصورت مداوم است، بسیار مشکل بتوانی این کار را بکنی.


تو می گویی: "ما عاشق همدیگر هستیم"

من نمی دانم که تو عشق را در چه می دانی، اما برای من عشق یعنی حس نزدیک بودن با دیگری و هم مسیری در رودخانه زندگی.


تنها در این صورت است که تو اصلا احتیاج نداری سعی کنی چیزی باشی که نیستی.

کاری را بکنی که نمی خواهی بکنی.


تو باید تفاهم داشته باشی، اما نه با یک "جسم خالی" بلکه با "یک مجموعه" که ترکیبی از عناصری است که با هم شخصیتی رو ساخته اند که نگاه اش به دنیا و زندگی با نگاه و باور تو هم آهنگی دارد.


اگر اختلاف و در گیری ادامه دار باشد و یا دیدگاه های شما در تصادم با هم قرار بگیرند و یا جرات نکنید که در مورد عقاید و باور خود با هم گفتگو کنید، آن زمان عشقی که ازش یاد کردی بسرعت برق ناپدید خواهد شد.




۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

ماسکی با قابلیت درک و انتقال احساسات انسان


دانشجویان یک دانشگاه کره ای موفق به ساخت ماسکی شده اند، که قادر به نشان دادن احساسات انسانی می باشد.


این ماسک که در آن لامپ های (LED) نصب شده است، توانایی ارائه واکنش های شما از قبیل خوشحالی، ذوق زده گی، بی تفاوتی، اندیشیدن و عصبانیت را دارد.



قصد دانشجویان این دانشگاه از اختراع این ماسک، ساخت دستگاهی بوده که توانایی درک و به نمایش گذاشتن احساسات انسانی را داشته باشد.





برای دیدن لینک اصلی، نحوه ساخت ماسک و همینطور دیدن فیلم ویدیو از چگونگی کارکرد این ماسک لطفا اینجا را کلیک کنید

.

۱۳۸۷ خرداد ۱۸, شنبه

راه حل های مدرن به روش هلندی/رابطه با مرد متاهل


در باره نویسنده این مقالات:
بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد. برای آشنایی بیشتر با نویسنده و راهنمای طرح سوال لطفا اینجا را کلیک کنید

سوال:
بئاتریس عزیز،

آلان سه ماهه که من با یک مرد متاهل رابطه دارم. در شروع این رابطه او تمام مخارج بیرون رفتن ما را پرداخت می کرد.

چند هفته قبل او به این نتیجه رسید که بهتره من نصف پول غذا رو پرداخت کنم، بدون اینکه با من در این رابطه از قبل صحبتی کرده باشد. این کارش به نظرم اصلا جالب نیست.

من خیلی وقت نیست که دوست دختر او شده ام و او تصمیم گرفته نظرش رو تغییر بدهد. به عقیده من او باید مخارج بیرون رفتن ما را به تنهایی پرداخت کند.

من می خواهم که او برای داشتن من خرج کند، و او باید این کار رابکند.
من هنوز نمی دانم که آینده ما چگونه خواهد شد، اگر او از همسرش جدا بشود و ما وقت بیشتری برای دیدن هم داشته باشیم، برای این مشکل چگونه باید برنامه ریزی بکنم.

امضا "معشوقه ای که نمی خواهد خرج کند"

جواب:
خانم "معشوقه" عزیز،
بعد از فقط سه ماه طرف به این نتیجه رسده است که پول رستوران را باید با هم پرداخت کنید؟ هه، به نظر خیلی عجیب می آید.

داستان رومانتیک شما چقدر زود ته کشیده است!!

توضیح این داستان سه ضلعی تو اینگونه است.
معشوق تو همه چیز دارد، 2 تا زن و یک زندگی خانوادگی.

معشوقه(که تو باشی) خودش را در اختیار این مرد قرار می دهد و دلخوش همان چند ساعتی است که مرد برای او زمان می گذارد.

یک غذای مجانی کمترین چیزی است که تو در این رابطه مثلثی می توانی توقع داشته باشی.

مسلما بعلاوه یک پالتو پوست خز که کمبود گرمای این رابطه رو کمی جبران کنه.


یک موضوع دیگه،
تو که خیلی وقت نیست که خودت رو دوست دختر اون احساس می کنی، پس چرا برای حفظ این رابطه داری تلاش می کنی؟

تو نقاط منفی رابطه با یک مرد متاهل را می دانی. احتمال بسیار زیادی است که او اصلا از همسرش جدا نشود، مثلا بدلیل اینکه این کار خیلی خرج دارد(طبق قانون هلند، نضف دارایی متعلق به همسر می باشد)، بخصوص که این معشوق تو شخصی بسیار مادی هم بنظر می رسد.

علاوه بر اینکه او اصلا قابل اعتماد هم نیست، او همین آلان در حال خیانت به همسرش است.

یه همچین شخصی به چه دردت می خوره؟
نمی توانی تیکه بهتری پیدا کنی؟
به جای این دعوای بی خردانه برای 50 یورو پول غذا، بهتر به خودت نگاه کن.

با دوست های معمولی ات بیرون برو و پول غذایت را خودت پرداخت کن. اجازه بده که شخص دیگری(که مال کسی هم نباشه) تو را تور بزنه، که زیاد هم برخورد می کنی.
نقاشی اثر معروف پیکاسو به نام زن نشسته می باشد

۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبه

راه حل های مدرن، به روش هلندی/ 1-تشکر از دکتر


در باره نویسنده این مقالات:

بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد. برای آشنایی بیشتر با نویسنده و راهنمای طرح سوال لطفا اینجا را کلیک کنید


سوال:

بئاتریس عزیز،

دکتر من دارد می رود که در بیمارستان دیگری مشغول به کار بشود.

من حدود 8 سال است که بیمار او هستم، دوره هایی بوده است که من هفته ها تحت درمان و کنترل او قرار داشته ام.

با اینکه آشنایی ما صرفا در محدوده بیمارستان خلاصه می شود اما من واقعا میل دارم که بعنوان تشکر به او یک کادو تقدیم کنم.

شخصا به یک خودنویس 50- 60 یورویی فکر می کنم و یا چیزی گرانتر.


بدینوسیله می خواهم نهایت تشکر خودم را از اینکه او در مواقع ناراحتی و بیماری من را درمان کرده به او ابراز کنم. احساس من به من می گوید که این کار درستی است، نظر تو در این رابطه چی است؟ آیا این کار باعث خجالت او نخواهد شد؟

امضا، "بیمار متشکر از دکتر".





جواب

"متشکر از دکتر" عزیز،

یک کادو 50-60 یورویی گرانتر از رابطه بین یک بیمار و دکتر معالجش می باشد.

او فقط به وظیفه خودش عمل کرده است. این کار تو واقعا باعث ناراحتی و خجالت او خواهد شد، برای اینکه این اصلا عادی نیست که بیماران این گونه کادو های گران به دکتر معالج خود بدهند، پس این کار را نکن.
علاوه براین که قوانین شغلی هم او را ممنوع می کند که این گونه کادو را از بیمارش بتواند بپذیرد


به صورت شفاهی از او تشکر کن و یا کارت پستالی با چند جمله تشکر آمیز برایش بفرست.

اگر خیلی اصرار داری(بر خلاف توصیه من) که با خرید وسیله ای از او تشکر کنی، پس یک دسته گل ارزنتر از ده یورو برایش بخر.

منبع به زبان هلندی

راه حل های مدرن، به روش هلندی



بئاتریس ریتسما(Beatrijs Ritsema)خبرنگار روزنامه معروف(Trouw) هلند می باشد.





او ستونی را در این روزنامه در اختیار دارد و هر شنبه به سوالات خوانندگان روزنامه، در زمینه های مختلف اجتماعی/فرهنگی جواب های مدرن می دهد.



در وب سایت خودش هم او این سوال و پاسخ ها را جمع آوری کرده است و همینطور به سوالات بیشتری پاسخ داده است.

اگر شما هم در رابطه با مشکلی احتیاج به مشاوره و راهنمایی دارید، و یا دنبال پاسخی مدرن برای سوال خود هستید، می توانید از او بپرسید.

اگر شما به زبان هلندی تسلط دارید، از اینجا میتوانید مستقیما سوال خود را برای او ارسال کنید.

در غیر این صورت، می توانید سوال خود را به فارسی برای من بنویسد. من سوال شما را به هلندی ترجمه، برای او می فرستم و جواب او را هم ترجمه کرده و آنها را باهم در این وبلاگ می گذارم.


قبلا در این مورد هماهنگی لازمه را با بئاتریس شده است.

بئاتریس این موضوع را که بتواند به سوالات مطرح شده از سوی شما هم پاسخ دهد را تجربه ای جالب برای خود می داند.


نمونه هایی از این سوال و جواب ها


1-تشکر از دکتر

2-رابطه با مرد متاهل

3-نقش اختلاف مذهبی در زندگی زناشویی

4-با و یا بی لباس؟

5-اختلاف فرهنگ غذا خوردن

6-تماشای تلویزیون

7-مشکل رابطه جنسی با همسر

8-

دریافت نامه های عاشقانه توسط جوزف فریتزل



باور کردنی نیست، اما جوزف فریتزل مرد اطریشی که برای زندانی کردن دخترش بمدت 24 سال در زیر زمین منزلش و داشتن 7 فرزند از او در زندان بسر می برد، تا به اینجا حدود 200 نامه عاشقانه از خانمهای طرفدارش دریافت کرده است!


این خانم ها عقیده دارند که که فریتزل اشتباه درک شده و او قلب پاک و مهربانی دارد.


آنها باور دارند که فریتزل به این دلیل دخترش را در زیر زمین حبس کرده بوده که او را از کارهای بد و مصرف مواد مخدر و الکل نجات دهد!


پس اون 7 تا بچه ای که دخترش از او دارد را چگونه توجیح می کنید؟


بعقیده خانم های عاشق اش او این کار را کرده که حس مادر شدن را به دخترش بدهد!!


خوشبختانه این هیولا در مقابل این 200 نامه عاشقانه، کوهی از نامه، حاوی تنفر از او و کارش را دریافت کرده است.


۱۳۸۷ خرداد ۱۳, دوشنبه

عروسی یک مرد 99 ساله بلژیکی با خانم همسایه 64 ساله




هیچ وقت برای عاشق شدن دیر نیست، حتی برای این داماد 99 ساله بلژیکی که قصد دارد با یک خانم 64 ساله ازدواج کند، البته به شرطی که خانواده داماد او را منصرف نکنند، چرا که آنها براین باورند که این خانم برای پول قصد دارد ازدواج کند!


6 ماه قبل این خانم و آقا هر دو بدلیل بیماری افسردگی در یک مرکز روانپزشکی تحت مراقبت بودند، در آنجا بود که عشق بین این دو زبانه گرفت. جالب اینکه این دو قبلا بمدت چهل سال در یک خیابان با هم همسایه بودند.


بعد از آن این دو بسرعت تصمیم به ازدواج گرفتند.

برای این عروس 64 ساله تفاوت سنی 35 سال با داماد اهمیتی ندارد. او معتقد است: جوانهای احساساتی مورد علاقه من نیستند و مهمتر اینکه داماد هنوز خیلی سرحال بنظر می رسد.


روز نهم ماه جون برای این زوج روز بزرگی خواهد بود، در این روز این زوج قرار است با هم ازدواج کنند، اما فامیل داماد تصمیم دارند که با توسل به دادگاه از این ازدواج جلوگیری کنند.


خانواده دادماد نگران این هستند که منظور این خانم از این ازدواج تصاحب ثروت پدر بزرگشان باشد.


داماد علاقه به شنیدن این صحبت ها نداشته و بهترین کت و شلوار خودش را برای این روز آماده کرده است.

او می گوید: من این کت و شلوار را برای مراسم خاک سپاری ام کنار گذاشته بودم، اما حالا امیدوارم که مراسم خاک سپاری ام فعلا به تعویق بیافتد.