۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

تمایل جنسی نداری؟ این قرص رو بخور



در کنار یک مادر خوب، یک همسر ایده ال و یک شریک زندگی نمونه، بزودی می توانی یک معشوقه عالی هم برای همسرت باشی.


این مهم توسط یک قرص اشتهاآور به سکس عملی می شود.


خانم هایی که میل جنسی کمتری دارند بعقیده شرکت سازنده این دارو بیمار هستند.


این شرکت دارو سازی این خانم ها را جزو بیماران (Hypoactive Sexual Desire Disorder)/ بیماری کم فعالیتی جنسی/ می داند.


پس اگر این ادعا درست است و کسی دچار این بیماری است برای درمان بیماری باید همان کاری را بکند که سایر بیماران می کنند، دارو مصرف کند.


تست

اکنون در تمام دنیا روی اثر این قرص ها دارد تحقیق می شود. بطور مثال هم اکنون بسیاری از بیمارستانهای هلند در شهرهای(Enschede, Zeist, Nieuwegein, Almere, Amsterdam, Den Helder, Tilburg en Apeldoorn) در این تحقیق شرکت دارند.


این تحقیق روی حدود پنج هزار خانم انجام می شود. به نیمی از این گروه قرص های واقعی و به بقیه قرص های بدون اثر درمانی داده می شود و بعد نتایج آن را بررسی و کنترل می کنند، البته این تحقیق روی خانمهایی که دچار این مشکل هستند صورت می گیرد.


یکی از کارشناسان خدمات دارویی هلند می گوید: این دارو بدون شک به بسیاری از خانم ها می تواند کمک کند.

او می گوید: ما آمار جدیدی در دست نداریم، اما حدس می زنیم که بین ده تا پانزده درصد خانم های هلندی دچار این مشکل هستند.

با این حال او نظر کاملا مثبتی نسبت به این قرص ندارد: باید به این نکته توجه کرد که بعضی وقتها شرکت های دارو سازی مشکل را بزرگتر از حد معمول جلوه می دهند که بتوانند پول بیشتری به جیب بزنند.


۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

آخرین مد شلوار جین برای خانم ها، شلوار/ بیکینی

باید یک کم شجاعت داشته باشی که بتوانی با مد جلو بری و این شلوار جدید رو بپوشی.




فاق پایین این شلوار مسلما نمی تواند بدون کمک بندهای بیکینی اش خود را در بدن حفظ کند.


این راه حل را مدیست و طراح یک موسسه مد برزیلی بنام(Sanne Sandra Tanimura ) ارائه داده است.




این ایده از آنجایی گرفته شد، که هر روز مشتریان بیشتری از پایین افتادن شلوارهای فاق کوتاه خود شکایت می کردند.




برای این گروه این راه حل خوبی به نظر می رسد، تا آنجا که می توانی شلوار جین فاق کوتاه بپوش ولی نگران افتادن آن از پایت هم نباش!!
(برای بزرگتر دیدن تصویر لطفا روی آن کلیک کنید)

دوستان من در سایت دنباله



اول از همه می خواهم تشکر کنم از تمام کاربران سایت دنباله، بخصوص دوستان عزیزی که در این چند روز غیبت یادی از من کردند و از طریق مختلف برایم پیام گذاشتند، از همه شما متشکرم.

دوستان عزیز، من از دنباله قهر نکرده ام، چرا که کماکان قهر با دنباله را، قهر با کاربران باارزش و فهیم اش می دانم.


بعد از آن چند روزه، مشکلات که منجر به ترک گروهی از دوستان خوبم در دنباله شد و ناموفق بودن بحث های بعد از آن که سعی در برگرداندن اوضاع به شکل قبل می کردیم، وقتی تقریبا مطمئن شدم که با بحث کردن قادر به تغییر چیزی نیستم، تصمیم گرفتم برای مدتی دور از جو عصبی بوجود آمده باشم.

در سالهای زندگی در خارج آموخته ام که هر کاری شدنی است، با مذاکره و چانه زنی( سیستم سیاسی هلند) همیشه می توان افراد را با عقاید مختلف به یک حداقلی از تحمل همدیگر و همکاری گروهی رساند.

این آموخته را با نگاه ایده الیستی( که در بسیاری از شرقی ها، منجمله خود من بشدت وجود دارد) که پیوند می زنی، با خود می اندیشی که اینجا شده، پس همه جا می شود، و باز یادت می رود که خودت قبلا به این نتیجه رسیده ای که بسیاری از دست آورد های انسانی غربی مثل "دمکراسی" بر اساس فرهنگ، اخلاق و رفتاری خاص ساخته شده و بیرون زادگاه اش بشدت ناموفق هستند.

بهرحال بقول فرنگی ها!! اینها همه هزینه یاد گیری است که می پردازی و امیدواری روزی بدردت بخورد.

اگر فرصت کنم به دنباله سر می زنم، ترجیح می دهم فعلا فقط یک بازدید کننده عادی سایت باشم تا زمانی که خودم را در وهله اول و همینطورشرایط دنباله را برای همکاری آماده بیابم.

نا گفته نگذارم که به دلیل بالا، دلایل فرعی مثل تغییر موقعیت شغلی( و کم شدن وقت آزاد برای استفاده از اینترنت) و گرم شدن هوا( بیشتر بیرون از خانه بسر بردن) هم اضافه شده اند.

به دوستی با همه شما دوستان عزیز افتخار می کنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.





۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

جرم: رفتار غیر دوستانه با غاز های کانادایی!


دوباره هوا گرم شد یکی به دردسر های زندگی من در هلند اضافه شد. امروز حدود ساعت 6 وقتی خسته از سر کار به خونه برمی گشتم، در پشت یک چراغ قرمز بیشتر از ده دقیقه معطل قدم زدن سلانه سلانه این غاز های کانادایی لعنتی شدم. چند تا از این ها رو چند سال پیش شهرداری نمی دونم از کدوم خراب شده ای به این شهر آورد( خود این شهر به اندازه کافی اردک وغاز در کنار کانال های آب دارد و اصلا احتیاجی به این ها نبود).
.
تنها هنر این مدل غاز ها تولید مثل سریع، تولید صداهای زشت، خراب کاری در خیابان، بخصوص دوچرخه رو و پیاده رو است(این غازها علاقه شدیدی به هنرنمایی در مکان های تمیز دارند).
.
بعد از دو سه سال شهرداری تصمیم گرفت تعداد این غازها رو که به 800 تا رسیده بود به 150 کاهش دهد(بقیه را بکشد). طبق معمول گروههای حمایت از حیوانات و گروههای دیگری از مراکز احساساتی به این عمل شنیع اعتراض کرده و دادگاه دادگاه کشی( راستی ما در اینجا حزب حیوانات داریم با دو کرسی در مجلس).
.
بالاخره شهرداری طرحی رو پیشنهاد کرد بر این اساس که کارمندان محترم شهرداری به هنگام تخم گذاری بسراغ تخم ها رفته و آنها را تکان بدهند تا سفیده و زرده آن قاطی شده و جوجه ای از آنها حاصل نیاید( که گویا زیاد موفقیت آمیز نبود).
.
در این بین شهرداری موفق شد با زرنگی تمام تعداد 150 تا از این مزاحمین را به شهرداری شهر دیگری بعنوان کادو غالب کند( آلان حتما سکنه اون شهر دارند اجداد ما را یکی یکی تاج گذاری می کنند).
.
.
یکی از تفریحات این غازها قدم زدن در شهر در هوای گرم است(باور کنید جدی می گم)، همگی با اهل و عیال در گروه های 10 تا 15 نفره به آرامی انگار که مالک شهر هستند کونهای خود را تکون داده از این طرف شهر به طرف دیگر می روند. به هر چهاراهی هم که می رسند تمامی نظم ترافیک را به هم می ریزند. مردم هم با آرامش تمام توقف می کنند تا این غازها تفریح شان خراب نشود. اکثرا یکی دو تا دختر و گاهی پسر نوجوان هم آنها را همراهی می کنند تا مبادا سگی، کسی، چیزی مزاحم شان بشود.
.
.
دیروز وقتی داشتم سومین چراغ سبز رو هم از دست می دادم، دیگه طاقتم تموم شد، ناخودآگاه یه فشار کوچک به پدال گاز داده و یک بوقی هم برایشان زدم(خارجی بازی) که زودتر از چهارراه رد بشوند(دورغ چرا، اگه کسی نبود با چند تا بوق و کمی گاز ایکی تانیه دک شون کرده بودم).
.
.
همانطوری که حدس اش را می زدم همه نگاه ها به طرف من برگشت، یکی دو تا ماشین بغلی با دست اشاره کردند آرامتر و بعد این دختر ها که جلو آمدند. شیشه بغل ماشین را پایین دادم، سعی کردم خودم رو کول نشون بدم و جنایت ام را به رو نیارم.
.
آقا به نظر شما این ها حق ندارند یک لحظه از خیابون رد بشند؟ دختره پرسید.
.
مظلومانه گفتم، چرا اما آخه چراغشون قرمزه!
.
گفت این ها که نمی تونند بفهمند چراغ قرمزه.
.
گفتم، خب پس نباید از اینجا رد بشند، آخه خیلی خطرناکه براشون!
.
چند تایی از رهگذرها هم به حمایت از غاز ها یا شاید دخترها اضافه شده بودند. دختره گفت شما خودتون آلان چی فکر می کنید؟( این جمله در اینجا استاندارده، وقتی پلیس هم شما رو جریمه می کنه برگ جریمه رو که می خواد بهت بده ازت این سوال رو میکنه، راستش خیلی دردناکه هم باید جریمه رو بدی هم باید مثلا بگی، اشتباه کردم، اصلا حواسم نبود، به خودم مربوطه و..).
.
.
من هم بجای اینکه با یک عذرخواهی قال قضیه رو بکنم بره، بر اساس اصل ایرانی تو بحث کم نیار و زیر همه چیز بمون ولی زیر حرف نمون، در جواب گفتم، به اینکه یکی از اینها لخت، با یک برگ سبزی تو دهنش، تو سینی روی میز غذام باشه( آخه واقعا گشنه بودم).
.
صدای ایش و اوش بود که بلند شد و قیافه های دیدنی، دختره هم نه گذاشت و نه برداشت گفت شماره ماشین ات رو یادداشت کردم می دم بعنوان رفتار غیر دوستانه با حیوانات ثبت کنند. دفعه دیگه اگه این کار رو بکنی ازت شکایت می کنیم تو روزنامون هم چاپ می کنیم.
.
حالا دوستان اگه دیدید یه وقت خبری از من نیست بدونید که منو فرستادن تراپی و یا کار اجباری، تمیز کردن خراب کاری اینها از خیابان.

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

یک دختر مبلغ صلح و عشق، جان خود را در این راه گذاشت.



جسد یک دختر هنرمند، اکتیویست و مدافع حقوق بشر ایتالیایی که تصمیم گرفته بود برای تبلیغ صلح و عشق در لباس عروس از میلان تا دارالسلام را بیپماید، برهنه در جنگلهای ترکیه کشف شد.


جسد بی جان و برهنه این هنرمند، اکتیویست 33 ساله (Giuseppina Pasqualino di Marineo ) در جنگل (Gebze) ترکیه رها شده بود.


به گفته مادرش، وی که به پاکی سرشت انسانی معتقد بود، قصد داشت در این سفر، قبلها را بسوی عشق و صلح و دوری از نفرت و جنگ راهنمایی کند.


او با یک همکار خود این سفر را آغاز کرده بود، که این دو در میان راه از هم جدا شده و قرار گذاشته بودند از دو مسیر مختلف خود را به بیروت برسانند.


پلیس ترکیه موفق به دستگیری یک مظنون به قتل این دختر ایتالیایی شده است.

این مظنون زمانی که قصد استفاده از سیم کارت موبایل مقتول را داشت به چنگ مامورین پلیس ترکیه افتاده است.

۱۳۸۷ فروردین ۲۲, پنجشنبه

قهرمان 8 ساله ایرانیان!


فیلم، یک کودک 8 ساله ایرانی که در مساجد، نفرت را ترویج می کند.

ایرانی ها عاشق این کودک 8 ساله هستتد که مسیحیان و یهودی را علنا لایق مرگ می داند.

یک خبرنگار شبکه RTL آلمان این گزارش و فیلم را تهیه کرده است.

این سوپراستار ایرانی ها که مهدی نام دارد، ، آیه های قران را می خواند، آنها را ستایش می کند، همینطور که بمب گذاران انتحاری را ستایش می کند.

در سنی که سایر بچه ها سرگرم بازی فوتبال هستند، او عکس بمب گذاران انتحاری را بعنوان قهرمان های خود جمع آوری می کند.

نوحه خوانی های او هزاران شرکت کننده دارد که به او علاقه گوش می دهند، با او گریه می کنند و به او به چشم مسیحا نگاه می کنند.

آدمهای بالغ با مهدی برای مظلومیت شهدای انتحاری که خود را برای هدف مقدس خود منفجر کرده اند، اشک می ریزند.

تا ابنجا نزدیک 400 کامنت با اکثریت منفی و انزجاری از این فیلم، در این سایت گذاشته شده است.

در اینجا می توانید فیلم را ببینید

سایت منبع




مهاجرت(2) چشم باز

وقتی دلایل مهاجرت از کشور را باندازه دارید، وقتش است که با چشم باز خطوط کلی هدف خود را مشخص و بر اساس آن مقصد خود و چگونگی رسیدن به آن را انتخاب کنید.

شخصا توصیه می کنم که در برخورد با دنیای جدید همواره اوپن باشید، هر تحول، پیشنهاد و ایده ای را مثبت نگاه کنید، اطلاعات لازمه را بدست بیاورید، بعد آن را با سلیقه، شرایط و ایده ال خود سنجیده، قبول، رد و یا در حالت استند بای نگاه دارید. چیزی که اینجا بسیار به شما کمک می کند داشتن پلان های مختلف است، یعنی پلان A پلان B و..

بطور مثال اگر قصد ادامه تحصیل دارید(که به نظرم در هر سنی که باشید، لازم است) سعی کنید از قبل اطلاعات راجع به چند رشته تحصیلی، پیش شرط های ورود، شرایط ثبت نام، بازار کار بعد از فارغ التحصیلی، ارزش مدرک تحصیلی ایرانی خود برای تطبیق را بدانید.

من دانشجویانی را دیده ام که با ویزای تحصیلی به اینحا آمده و در سال دوم و یا سوم هنوز از بیمه ارزان دانشجویی و ثبت نام برای خوابگاه ( که حتی از همان ایران هم می شود ثبت نام کرد و در لیست انتظار بود) بی اطلاع بوده اند.



یک مثال واضح از خودم برایتان بزنم.

یک سال و نیم از آمدنم به هلند می گذشت که به خودم جرات داده( با توجه به چیزی که در مورد شرط تسلط به زبان هلندی شنیده بودم) برای تقاضای ثبت نام در پیش دانشگاهی( دیپلم ورود به دانشگاه اینجا 13 ساله است، پس باید یک سال معادل خوانده بشه) با مسئول مربوطه در دانشگاه قرار گذاشته و رفتم.

خیلی ساده اسم مرا نوشت و ضمن صحبت گفت: چرا سال پیش برای خواندن پیش دانشگاهی نیامدی؟

گفتم: خواستم، ولی به من گفتند، باید حداقل سطح 2 (از پنج) زبان هلندی را داشته باشم.

با تعجب گفت: اصلا همچین چیزی نیست، از همان اول می توانستی این دو (زبان هلندی و پیش دانشگاهی) را با هم در اینجا شروع کنی، کی به تو این را گفته بود؟
( حتما فکر کرده بود همکارانش به من اطلاعات غلط داده اند).

گفتم: از چند تا هموطن ام که سالهاست در اینجا زندگی می کنند.

گفت: اولین در س زندگی در اینجا این است که اطلاعات را از مراکز اصلی اش بگیری. می دانم که در کشور خودت اکثرا اطلاعات از طریق دوستان و آشنایان و یا بقال و آرایشگر محل بدست می آید، ولی اینجا براحتی به هر جایی می توانی مراجعه و آخرین اطلاعات را بدست بیاوری. این آشنایان تو هم یا نمی دانسته اند و یا اطلاعاتشان در این زمینه به روز نبوده است.

همین اطلاعات غلط ( که مقصرش خودم بودم) باعث تاخیر دو ساله در برنامه ریزی زندگی من شد.

( متاسفانه تنوع اطلاعات در اینجا بقدری زیاد است که در یک مقاله نمی گنجد، اگر احیانا سوالی در موردی خاص دارید، در صورت تمایل می توانید مطرح کنید، اگر اطلاعات صحیحی داشتم و یا بدست آوردم، حتما پاسخ خواهم داد).

۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

اعتراض به نمایش تابلوهای نقاشی هومو/اروتیک از میسح و حواریونش

یک نقاش 80 ساله(Alfred Hrdlicka) در وین پایتخت اطریش تابلو های هومو/ اروتیک خود از مسیح و حواریونش را به نمایش گذاشته است، که باعث اعتراض دینداران اطریش و سایر نقاط جهان شده است.

این نقاش آثار خود را در موزه ای متعلق به کلیسای کاتولیک و با اجازه کاردینال آن در معرض نمایش گذاشته بود.
هر چند که کلیسا نمایش این آثار را کنسل کرده است ولی اعتراض ها به آن همچنان ادامه دارد.

مدیر این نمایشگاه معتقد است که هیچ گونه توهینی در این آثار وجود ندارد. هر کسی چیزی را از این می بیند که دوست دارد از آن برداشت کند.
از اینجا می توانید فیلم را ببینید

۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

استریپر، سوپرایز جشن مدرسه





شاگردان یک مدرسه در شهر Rozendaal هلند تصمیم گرفتند که امسال بعنوان سوپرایز در جشن بعد از امتحانات مدرسه یک استریپر اجاره کنند.


وقتی که استریپر به ناگهان لباس های خود را در آورد و شروع به رقص کرد، همه را واقعا متعجب کرد.


این استریپر رقص را با "lapdance" روی پای معلم ها آغاز کرد.


مدرسه از قبل اجازه آوردن این استریپر را به دانش آموزان مجری این طرح داده بود، بشرطی که استریپر بیکینی خود را در نیاورد.


وقتی که استریپر شروع به کندن بیکینی خود کرد،
دختران دانش آموز مجری طرح دور او را احاطه کرده و او را از محل خارج کردند
از اینجا می توانید ویدیو شروع برنامه را ببینید (زمان یک دقیقه و 27 ثانیه)

۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

پناهندگی یک خانواده آمریکایی به هلند!


یک مادر آمریکایی که چهارده سال پیش به دلیل بدرفتاری همسرش، باتفاق فرزندان خود به هلند گریخته بود، موفق به دریافت پناهندگی در هلند شده است.

Holly Ann Collins با بچه های کوچک اش به هلند گریخت و در اینجا زندگی تازه ای را آغاز کرد.


اکنون و بعد از گذشت چهارده سال این ماجرا توسط همسایه هلندی اش که او را به اف بی آی لو داده است فاش می شود.
Holly که قبلا سه بار بخاطر بدرفتاری همسر سابق اش در بیمارستان بستری شده است، حالا می بایست احتمالا منتظر دادگاهی شدن به جرم بچه دزدی باشد.

به احتمال بسیار زیاد Holly و بچه هایش اولین و تنها آمریکایی هایی می باشند که به هلند پناهنده شده اند .

Holly در سال 1996 موفق شده است که پناهندگی بدلایل انسانی را دریافت کند، زیر عنوان" پناهندگی بدلیل تهدید توسط همسر سابق".


وزارت دادگستری هلند معتقد است که پناهندگی یک آمریکایی در هلند امکان ندارد، اما Holly مدارک آن را ارائه می دهد.

Holly در ابتدا قصد گریختن به نیوزیلند را داشته که فرودگاه هلند تغییر عقیده می دهد. وقتی که در فرودگاه هلند در خواست پناهندگی می کند، با خنده و تمسخر همه کارمندان آن مواجه می شود، اما در نهایت اوست که موفق به دریافت این پناهندگی عجیب می شود.

Holly که زندگی جدیدی را با آرامش در هلند شروع کرده بود، اینک بشدت ترسیده است، در این ضمن بچه هم که اکنون بزرگ شده اند، از خانه جدا شده و زندگی مستقلی را برای خود در هلند شروع کرده اند.

Holly یک کلیپ بسیار دیدنی از زندگی خود در کمپ های پناهندگی در هلند ساخته و در اینترنت گذاشته است، در این کلیپ بسیاری دیگر پناهندگان(بخصوص ایرانی و عراقی) هم حضور دارند. برای دیدن این کلیپ" اینجا " را کلیک کنید.
منبع





۱۳۸۷ فروردین ۱۵, پنجشنبه

تله پورتیشن، تله پاتی و نامریی شدن بزودی عملی می شوند


پرفسور(Michio Kaku) محقق تحقیق در دانش ناممکن ها از دانشگاه نیویورک معتقد است که برای رسیدن به دانش تله پورتیشن(Teleportation)، تله پاتی(telepathy) و نامریی کردن(Invisibility) فقط به چند دهه زمان احتیاج داریم.
او در کتاب جدید خود( Physics of the Impossible) دانش ناممکن ها به سه قسمت تقسیم می کند.

قسمت اول، که شامل تله پورتیشن، تله پاتی و نامریی کردن اجسام است را در طی چند دهه آینده قابل عملی شدن می داند.

قسمت دوم، علوم ای که به بالای صد سال زمان احتیاج دارند. او می گوید سفر زمانی(Time travel ) و سرعت بیش از سرعت نور(travelling faster than the speed of light) در این دسته قرار می گیرند.

دسته سوم که ماشین زمان(جاودانگی)(perpetual motion machines) و پیش بینی آینده (telling the future ) هم در آن قرار دارند دانشی هستند که از امروز فعلا نمی توان برای رسیدن به آنها زمانی را محاسبه کرد.
منبع