۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

نام من اسپینوزا است


تعداد بسیاری از شرکت های بزرگ در یک اقدام هماهنگ، بجای پوسترهای تبلیغاتی، 16 سوال مشکل اجتماعی/ فلسفی را با الهام از اندیشه های اسپینوزا فیلسوف معروف قرن 17 هلندی طرح و در سراسر آمستردام نصب کردند.

در این سایت به زبان هلندی می توان تمام این سوالات را دید و به هر کدام از آنها پاسخ داد.


ایده این عمل توسط یک سازمان فرهنگی شکل گرفته که هدف خود از این برنامه(نام من اسپینوزا است) را به فکر انداختن مردم آمستردام و علاقه مند کردن آنها به اندیشه های اسپینوزا( که او را سمبل و افتخار آمستردام می نامد) می داند.

با هم این سوالات را مرور می کنیم.

1- از کجا می توانی مقررات مربوط به یک قانون جدید را پیدا کنی؟ (ترجمه ای ساده تر: چگونه می توانی قوانین یک بازی جدید را بسازی؟)

2- چرا لگد زدن به سگ جرم دارد، ولی خوردن گاو نه؟

3- وقتی خودت را با یک قانون هماهنگ نمی بینی، خودتو زیر فشار حس می کنی، یا خیلی ساده، می گویی برای است است که در اقلیت هستم؟

4- چرا کاری که ازت خواسته می شود را انجام می دهی؟

5- وقتی عمیق فکر می کنی، بعدش ترس برت می دارد؟
.
6- اقلیت ها بدردی هم می خورند، یا که فقط باعث دردسرند؟

7- چه اشکالی داره اگر برای انداختن آدامس در خیابان هم مجازات زندان در نظر گرفته شود؟

8- اندیشه های بیان شده ما به کجا می روند؟

9- آزادی اندیشه، برای چه کسانی قابل اهمیت است؟

10- واقعا چرا آدم خوری کار بدی است؟

11- آیا همه عقاید، بطور یکسان خوب هستند؟

12- فکر می کنی آلان خدا داره چه کار می کنه؟

13- چه زمانی حکومت، دشمن شهروندانش محسوب می شود؟
14- چه اندیشه هایی آنقدر خطرناک هستند که بهتره اصلا آشکار نشوند؟

15- کسی که احترام می خواهد باید متقابلا احترام بگذارد، اما بعضی بیشتر می خواهند؟ چکار می توانیم بکنیم؟

16- به نظر می آید که قدرت روی پایه های مهمتری بنیان شده است تا روی خشنونت، اما چه چیزهایی؟

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

رای دادن و یا تحریم انتخابات؟ مسئله این است



//مقدمه: من رای نمی دهم، زیرا در انتخاب هلند مشارکتی فعال دارم(چون نتایج آن تاثیری مستقیم در زندگی من دارد). گرچه قانون بعنوان دو تابعیتی به من، حق شرکت در انتخابات دو کشور مختلف را می دهد، ولی اخلاق اجتماعی(راجع به آن بزودی خواهم نوشت) به من اجازه بازی(چه بصورت دادن رای و یا تحریم) بعنوان دو شخص را نمی دهد. این نوشته فقط بیان عقیده ام در مورد انتخابات آینده ایران می باشد//.

برای سالها عدم شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی برای من نمایانگر هویت و فهم افراد بود. این که "شناسنامه من حتی یک مهر انتخابات هم ندارد"، نشان از آگاهی و طرزفکر گوینده می داد که خودش را وارد این بازی نمی کند.

شرکت در انتخاباتی که کاندیداهای آن از انواع فیلترها عبور داده شده اند، همه از خودی ها هستند، با هم اختلاف فاحشی ندارند، از قبل تعیین شده اند، این بازی ها را فقط برای مشروعیت دادن به خود انجام می دهند و.....

انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیک شده است و من عقاید خودم را در مورد انتخابات ایران مرور می کنم. برایم این سوال مطرح شده است: آیا بعد از گذشت این همه سال هنوز هم نگاه من به انتخابات ثابت مانده و یا دچار تغییر شده است؟ به نظرم می رسد که بسیاری از دلایل ام در طول زمان کم رنگ شده و یا کارایی خود را بکلی از دست داده اند.
دوباره قسمتی از دلایل برتری تحریم را نگاه می کنم.

آیا رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری رای به مشروعیت نظام محسوب می شود؟
به نظرمن فقط یک رفراندام می تواند مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک نظام را اثبات کند. اگر این گونه انتخابات ها می توانستند آورنده مشروعیت باشند که مثلا حکومت صددرصدی صدام حسین مشروع ترین حکومت جهان بایست می بود و حکومت کره شمالی مردمی ترین آنها. سنجش مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک حکومت ابزارهای بسیار متنوع و کارآمد دیگری دارند. علاوه بر این، رای و یا تحریم ما نزد چه کسانی مشروعیت و یا عدم آن را نمایان خواهد کرد؟ خودمان، دوستان حکومت، کشورهای آزاد؟....

آیا رای ندادن در انتخابات ریاست جمهوری باعث سلب مشروعیت نظام می شود؟
اگر جواب این سوال مثبت هم که باشد، فورا سوال بعدی مطرح می شود که چند بار عدم شرکت می تواند باعث سلب مشروعیت نظام بشود؟ یکبار یا برای همیشه؟ اگر این وسط دوم خردادی بوجود آمد تکلیف چه می شود؟ می توانیم بگوییم این نظام هر بار که مردم در انتخابات شرکت کردند مشروع و هر بار که تحریم کردند نامشروع می شود؟......

نام آن کسی از درون صندوق بیرون می آید که خودشان می خواهند.(تقلب در انتخابات)
تجربه چند انتخابات اخیر نشان داده که این گفته در ست است، تقلب در انتخابات واقعیتی است که باعث اعتراض افراد داخل نظام هم شده است. ولی بعد از انتخابات دوم خرداد بسیاری به این نتیجه رسیده اند که شرکت گسترده می توانند تا حد بالایی تقلبات را ناکارآمد کند.

همه کاندیداها لنگه هم هستند و هر کدام که برنده شوند، اختلافی با دیگر کاندیداها ندارد.
این جمله که در دهه اول انقلاب کاملا درست بنظر می آمد، بعد از شکل گیری اختلافات عقیدتی/ رفتاری بین باصطلاح خودی های نظام، واقع بینی خود را تا حد زیادی از دست داده است. درست است که تمام این افراد داخل حکومت هستند ودر مرزهای آن خواهند ماند، ولی نگاه آنها به حکومت، نحوه اداره آن و تعریف آنها از حقوق شهروندی دارای اختلافی اساسی است. شاید مقایسه مطلوبی نباشد ولی بطور مثال اختلاف بین کاندیداهای فعلی ریاست جمهوری ایران بسیار بزرگ تر از اختلاف بین دو حزب رقیب سوسیال دمکرات و دمکرات مسیحی ها در هلند است.....

این نوشته نگاهی کوتاه و گذرا به چند تایی از دلایل تحریم انتخابات بود. دلایل کسانی که دفاع از تحریم می کنند، فقط این چند تای بالا نیست ولی بقیه هم زیاد قوی تر نباید باشند. بنظرمن ما عقیده تحریم را در عمل آزموده ایم و بی ثمر بودنش را هم طی سالها دیده ایم. امثال این گونه انتخابات هیچ حداکثری برای ما به ارمغان نخواهند آورد، منتظر تغییرات بزرگی هم نمی توان بود. اما از نگاه رئالیستی می توان حداقل ها را بدست آورد، حرکت برای ایجاد تغییری کوچک برای من منطقی تر از عدم حرکت و بدست آوردن هیچ است، بخصوص وقتی که سود این تحریم می تواند کمکی برای برنده شدن ناسازگارترین تفکر در میان این انتخاب ها شود.


۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه

سال 2039- رانندگی بدون تصادف


(Marco Jungbeker) مدیر شرکت (Siemens Mobility) شرکتی فعال در زمینه نوآوری در صنایع ترافیکی و جابجایی می گوید: 30 سال دیگر تصادف رانندگی وجود نخواهد داشت، چرا که در آن زمان ماشین ها برقی، خودکار و بدون نیاز به راننده و با قابلیت ارتباط با دیگر وسایل نقلیه خواهند بود و شما براحتی می توانید در ماشین خود خبرها را خوانده و یا فیلم نگاه کنید.

شرکت(Siemens Mobility) سالانه مبلغ یک میلیارد یورو برای تحقیق در مورد نوآوری در صنایع حمل و نقل و جابجایی هزینه می کند.

اکنون دو سال است که این شرکت در سطح جهانی سرگرم تحقیق در باره آینده وسایل نقلیه در 30 دیگر می باشد. هزاران نفر از سراسر دنیا با این پروژه همکاری می کنند. در این پروژه نه فقط تکنیسین ها، بلکه متخصصین ترافیکی، پلیس و مددکاران اجتماعی هم حضور دارند.

(Marco Jungbeker) می گوید: این یک داستان تخیلی راجع به آینده نیست، این داستان بشدت مبتنی بر واقعیت و توانایی های ما می باشد. بعد از 30 سال وسایل نقلیه عمومی، کامیون ها و قطار بدون راننده خواهند بود(آمستردام بزودی متروهای بدون راننده اش را راه اندازی می کند)، وسایل نقلیه قادر به سرویس خود در هنگام استفاده خواهند بود، شارژ ماشین در روی باند جاده و پشت چراغ قرمز انجام می شود و دیگر مشکلی بنام خرابی ماشین در جاده وجود نخواهد داشت.

در سال 2039 شما با کمک ساعت مچی و یا انگشتر خود، قادر به پرداخت صورت حساب خواهید بود. ساعت مچی شما همانند کامپیوتر عمل می کند و با کمک پروژکتوری که دارد، مانیتوری سه بعدی برای شما در هوا بوجود خواهد آورد، شما با تکان دادن دست از این کامپیوتر استفاده و با دیگران مکالمات تصویری 3 بعدی برقرار می کنید.

برای این شرکت تصویر سازی از آینده یک بازی محسوب نمی شود: ما باید بدانیم که چه می خواهیم بسازیم، 30 سال زمان زیادی نیست، ما در حال حاضر مشغول تحقیق و طراحی روی انواع سیستم های فنی و ترافیکی هستیم تا بطور مثال بتوانیم ایده ماشین های سخن گو را عملی کنیم. ما به تکنولوژی جدید بشدت نیازمندیم چرا که تا 30 سال بعد 25 درصد به جمعیت جهان افزوده خواهد شد.


.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

قصاص- اجراي عدالت و يا انتقامي كور؟


مجازات كسي كه ديگري را مي كشد و يا نقص عضو مي كند چي مي تواند باشد؟
اين سوالي است كه اين روزها به شدت با آن درگيرم و به نوعی جوابی است(هر چند با تاخیر) به دوست عزیزی که خواسته بود هدر مورد اعدام بنویسید
مجازات مجرم چه می تواند باشد؟ بذار با خودم رو راست باشم.
خب غلط كرده زده كسي رو كشته.
موقع ارتكاب جرم يادش نبود كه نوبت خودش هم مي شود. حالا بخور نوش جونت.
از قديم هم گفته اند: "نزن به در كسي، مي زنند به درت" و يا "كلوخ انداز را پاداش سنگ است".
داشتي مي كشتي فكر نكردي مردن يعني چي؟ حقته ......


ياد ماجراي اسيد پاشي افتادم. قرباني ماجرا درخواست كرده بود كه: هيچ چي نمي خواهم، جز اينكه مجرم رو هم با اسيد كور كنند.
نمي خواهم همه زجري كه من كشيدم رو تحمل كنه، ولي مي خواهم بفهمه كور شدن يعني چي...

به نظرم بي راه نمي گويد. طرف این بلا رو سرش آورده، حالا حقشه که تلافی اش رو سرش در بیاریم یا نه؟
اما چرا جرات ندارم كه موافقت خودم را با صداي بلند بيان كنم؟
دوباره كه برگشتم به بحث اختلاف اخلاق وآموخته های علمي مدرن با دروني سنتي. در جدال با درون خود
كسي كه از لحاظ عقلي علوم، اخلاقیات، قوانین و انديشه هاي غربي را پذيرفته ولي موفق به يكي كردن آنها با روح و دورن شرقي خود نمي شود.

براي یا فتن جوابی برای حل مشكل ام اول واكنش احتمالي يك آدم غربي معمولي را در مواجه با اين گونه اتفاقات، مرور مي كنم.

دو تا مثال از قتل هايي به ياد دارم كه در هلند به "خشنونت بي دليل" معروف هستند. اولي دو تا جوان موتورسوار(خارجي بودن را هم براي رسيدن به درك بهتري از ماجرا به آن اضافه كنيد) در پياده رو ويراژ مي دادند و باعث افتادن خانمي مسن شدند. پسري 17 ساله خيلي مودب به آنها تذكر داد ولي آنها با كلاه كاسكت چند ضربه به سرش زدند كه باعث مرگش شد و بعد هم خونسردانه جهت خريد به سوپر ماركت رفتند.

مورد ديگر پسري براي رساندن دوست دختر به ايستگاه قطار رفته بود چند تا پسر جوان ديگر مزاحمت ايجاد مي كنند و كشيده اي هم به گوش پسر مي زنند كه منجر به مرگ او مي شود. مجرمين هم دستگير و بعدا به چند سال زندان بعلاوه روانكاوي محكوم مي شوند...


خانواده مقتول چه واكنشي نشان دادند؟
خانواده، دوستان، همشهري ها، باتفاق شهردار و مقامات شهري به رسم اينجا يك "گردهم آيي خاموش" برپا كردند. همه با شمعي در دست و شاخه اي گل در محل وقوع حادثه گرد هم آمده و به دلداري هم پرداختند. شهردار و خانواده مقتول هم بعد از ادای سكوت، كمي از خوبي هاي مقتول گفته، آرزوي عدم تكرار واقعه اي مشابه را كرده و خشنونت را محكوم كردند.(توجه كنيد خشنونت را محكوم و نه تشويق به انتقام كه خودش خشنونت متقابل است، مي كنند).

ماجراي اسيد پاشي چي؟ واكنش احتمالي يك غربي چي مي تواند باشد؟

چند روز پيش مصاجبه اي از اين خانم(Connie Culp) مي خواندم. 5 سال قبل شوهر سابق اش با شليك گلوله اي قسمت اعظم صورتش را از بين برد و براي اين كار محكوم به 7 سال زندان شد.

بعد از گذشت 5 سال زندگي در شرايطي كه نه مي توانسته است چيزي بخورد، بياشامد، ببويد و نه حتي بدون كمك دستگاه هاي تنفسي قادر به نفس کشیدن بوده است و بعد از بارها زیر تیغ جراحی رفتن، مي گويد: شوهر سابق ام را بخشيده ام، چرا كه نمي خواهم بقيه عمر را با تنفر زندگي كنم....

با همكاري هلندي افكارم را در ميان مي گذارم.
مي گويد: در اينجا قانون روی اين اصل اساسي بنيان شده است كه "بين عدالت و انتقام فرق وجود دارد".
ببين، بطور مثال حتي جرج بوش(كه متهم به جنگ افروزي هم هست!!) بعد از 11 سپتامبر در سخن راني خود مي گويد: ما تروريست ها را هر كجا كه باشند دستگير كرده و تحويل دادگاه مي دهيم.( و نه مثلا مي بريم آنها را داخل يك ساختمان و بعد با هواپيما آن را منفجر مي كنيم).

ظاهرا قانون تو بين "اجراي عدالت و انتقام گرفتن" فرقي نمي گذارد. اگر اختلاف بين اين دو در قوانين شما نهادينه شود مشكل تو هم حل شده و مي تواني حس ابتداعي انتقام گيري ات را به عدالت خواهي ارتقا دهي.

- درست مي گويي. به نقطه اي بسيار جالب اشاره داري. اختلاف بين اجراي عدالت و گرفتن انتقام.
يك قسمت مشكل از قوانيني است كه در آنها انتقام عين عدالت معني مي شود و مرزي بين اين دو وجود ندارد. من مي توانم هم عدالت خواه باشم و هم انتقام خودم را از مجرم بگيرم. مي توانم بالغانه از اجراي عدالت بگويم و همزمان حس ابتداعي انتقام گيري ام را هم ارضا كنم.
ولي قانون همه مشكل من نيست. اتفاقا همان قانون اجازه بخشيدن مجرم و يا گرفتن غرامت به عوض انتقام رو هم به من مي دهد.
مشكل اينجاست كه من همه وجودم بوي انتقام مي دهد. من با "اگر زدن تو سرت، محکم تر بزن تو سرش" بزرگ شدم. از نظر من كسي كه مي بخشه آدم ضعيفي است كه وجود گرفتن حق خودش را ندارد.
انتقام(قصاص) حق قانوني، فرهنگي و اعتقادي من است.

گفت: پس لابد مشكل "فرهنگ و برداشت نادرست از اعتقادات" است كه تو را به انتقام ترغيب مي كند. بايد فرهنگ سازي كني تا نگاه ات به جرايم و مجازات ها تغيير كند.

-قانون عوض كنيم، فرهنگ عوض كنيم، اعتقاد عوض كنيم، خودمان را عوض كنيم، ديگه چي از من باقي مي مونه كه بخواهم راجع به اون صحبت كنم؟
پس چند فرهنگي و لزوم حفظ فرهنگ خودي و حمايت از خورده فرهنگها و... چي شد؟
من براي اينكه انتقام گيري را عدالت نام ندهم بايد همه چيز خودم را(آن هم بمدل غربي) تغيير دهم؟....


همسرم نگاهي به نوشته انداخته و مي گويد: حالا چه جوري مي خواهي این نوشته را تمامش كني؟ لطفا آدمها را تقسيم بندي نكن. اين نوعي تفكر راسيستي محسوب مي شه.

- مشكل اينكه كه بدون تقسيم بندي كردن آدمها نمي توانم تمامش كنم. در نظر من آدمها در كليت يا شرقي اند و يا غربي.
حالا اين وسط يكسري هم مثل من تو برزخ ايستاده ایم و شتر سواري دولا دولا مي كنیم. روزی یک تو سری به آموخته های علمی مان می زنیم و یک لگد هم به نیازهای درونی، اسمش را هم گذاشته ایم "تلفیق". حفظ اصالت و روح شرقی و ترکیب آن با مدرنتیه غربی. تلاشی به درازی قرن و ثمری اندک.
از خود می پرسم آیا بهتر نبود، به جای این همه تلاش برای تنظیم خود با اخلاقیات غرب، قابلیت های موجود در همان فرهنگ شرقی خودمان را ارتقا می دادیم؟ مثلا معانی کلماتی مانند معرفت، گذشت، بخشش و... را ارتقا می دادیم؟ کاری که برای قرنها شعرا وعقلای مان سعی در آن داشتند؟
اگر نمی توانیم گرفتن انتقام را عین حق و اجرای عدالت ندانیم، بهتر نیست که در مذمت استفاده از این حق تاکید کرده و عفو و گذشت و بخشش را تشویق کنیم
حکایت همچنان باقی......

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

تيره پوستان- مستعدتر براي اعتياد به سيگار



نتايج تحقيقات يك گروه از محققين آمريكايي نشان مي دهد كه تيره گي پوست ارتباط مستقيم با شدت اعتياد به سيگار دارد.

آنها مي گويند كه موفق به كشف ارتباط بين تعداد رنگدانه هاي پوست و تاثير نيكوتين بر روي افراد مختلف شده اند.

اعتياد به سيگار در افراد داراي رنگ دانه هاي زيادتر در پوست, مدت بيشتري بطول خواهد انجاميد و ترك مصرف نيكوتين هم براي آنها دشوارتر خواهد بود.
اين نتيجه از يك تحقيق روي 150 سياه پوست آمريكايي بدست آمده است.

براي سالها اين سوال مطرح بود كه چرا ترك سيگار براي سياه پوستان به نسبت سفيد پوستان بسيار دشوارتر مي باشد.
يكي از محققين مي گويد: يكي از سوالاتي كه ما بدنبال آن بوديم اين بود كه چرا بدن سياه پوستان به نسبت سفيد پوستان نيكوتين بيشتري از هر سيگار را جلب خود مي كند ولو اينكه مصرف سيگار شخص سياه پوست در مقايسه كمتر هم باشد؟

او معتقد است: نتايج اين تحقيق پاسخي مستدل به اين سوالات و ثابت كننده ارتباط مستقيم بين تعداد رنگ دانه هاي پوست و جذب نيكوتين مي باشد.

گزارش كامل اين تحقيق ماه آينده منتشر خواهد شد.

لينك اصلي به زبان انگليسي Science daily

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

تجاوز طالبان به خبرنگار هلندي



(Joanie de Rijke)؛يواني/ د-راي كه؛ خبرنگار هلندي كه در سال 2008 به مدت يك هفته به اسارت گروهي از نيروهاي طالبان در آمده بود در مصاحبه اي كه به دليل انتشار كتابش انجام داده است براي اولين بار از نحوه آزادي خود و تجاوزات رهبر گروه طالبان سخن گفت.
تاكنون او هر دو اين اتفاقات را كتمان مي كرد.

؛د-راي كه؛ در آن زمان بعنوان خبرنگار براي نشريه اي بلژيكي گزارش تهيه مي كرد.

كتاب در دست انتشار او ؛در چنگال طالبان؛ نام دارد.

؛د-ري كه؛ مي گويد كه در طول اسارات بارها از طرف رهبر گروه بنام ؛قاضي گل؛(اين شخص بعدا در بمباران كشته شده است) مورد تجاوز قرار گرفته و براي آزادي او مبلغ 100 هزار يورو به طالبان پرداخت شده است.

او مي گويد: من نمي خواهم بگويم كه طالبان هيولا بودند. كينه اي هم از ؛قاضي گل؛ ندارم. بهرحال او در مقابل دريافت پول حاضر شد مرا آزاد كند در حالي كه براحتي مي توانست مرا بكشد.

تا اينجا اين اولين خبرنگار هلندي مي باشد كه مشخص شده در مقابل دريافت پول آزاد شده و در هنگام اسارت مورد تجاوز قرار گرفته است.

ويديو پايين مصاحبه اين خانم در يك برنامه معروف هلندي يك هفته بعد از آزاد شدنش مي باشد. او در اين مصاحبه حرفي از مبلغ پرداخت شده براي آزادي اش و همينطور تجاوزات صورت گرفته به ميان نمي آورد. اما مي گويد كه آنها او را به مسلمان شدن تشويق مي كرده اند كه او هم حرفهاي آنها را تاييد مي كرده است.(ويديو به زبان هلندي)




منبع خبر به زبان هلندي de pers

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه

مسابقه انتخاب دختر شايسته عربستان سعودي


از روز شنبه اولين مسابقه انتخاب دختر شايسته عربستان برگزار مي شود.

اما فكر ديدن دختران بيكيني پوش و لباس شب هاي قشنگ را از سر بيرون كنيد.

دختراني كه در اين مسابقه شركت مي كنند همهگي خود را در پشت حجاب پنهان كرده و فقط جشم هاي خود را در معرض تماشا مي گذارند.

برنده اين مسابقه هم دختري نخواهد بود كه زيباترين صورت و هيكل را داشته باشد بلكه دختري است كه زيباترين سيرت و درون را به نمايش مي گذارد.


در اين مسابقه 200 دختر و زن از 15 تا 25 سال با هم رقابت مي كنند. از مسايل مورد اهميت براي ژوري يكي نحوه احترام اين دختر ها به والدين و همينطور چگونگي رسيدن به قدرت ايمان و درون مي باشد.

همچنين در اين مسابقه اين دخترها يك روز تمام را هم بايد با مادران خود بسر ببرند و ژوري به نحوه ارتباط آنها با هم امتياز مي دهد. در ماه جولاي نتيجه اين مسابقه مشخص مي شود و دختر شايسته داراي زيباترين سيرت مبلغ 2600 دلار هم بعنوان جايزه دريافت خواهد كرد.

لينك اصلي here

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

واكنش كامنت گذاران هلندي به اجراي سنگسار در ايران


دولت ايران اعلام كرده است كه بتازگي يك مرد 30 ساله را بجرم زنا سنگسار كرده است. زن زنا كار بعد از توبه كردن از مجازات سنگسار نجات يافته است.....

سايت پرفروش ترين روزنامه هلند اين خبر را منتشر كرده است و تا اينجا حدود 140 نفر از خوانندگان اين مطلب نظرات خود را نسبت به اين خبرنوشته اند.

با هم 20 كامنت اول را مي خوانيم.(توضيح: هدف از اين ترجمه ها صرفا اطلاع رساني و آشنا شدن با واكنش و نگاه مردم ساير نقاط جهان به اتفاقات رخ داده در كشور ما مي باشد.)


1- حالا شما اينقدر نق نزنيد. ايران يك كشور اسلامي است با قوانين شريعت. در شريعت مجازات زنا سنگسار مي باشد. اين خيلي با رختخواب شما فاصله دارد. هول نكنيد شما در هلند زندگي مي كنيد و براي خوابيدن با مرد همسايه تان سنگسار نمي شويد(عايشه)

2- پس اون زن كيف بدست(عكس انتخابي سايت هلندي) سنگ كوچك پرت نمي كنه چون اجازه نداره(در خبر آمده بود كه مردم اجازه پرتاب سنگ هاي كوچك را ندارند). شريعت مساوي بربريت و غير صلح آميز.

3- اين يكي از قوانين شريعت است. قانوني كه اكنون با افتخار در قسمتي از پاكستان هم به اجرا در آمده است. قوانين قرون وسطي كه در آن مردمي كه از آزادي بي بهره هستند بمانند حيوانات بصورت گروهي آدم مي كشند.

4- اينها حيوانند يا انسان؟

5- اين هم تساوي حقوق زن و مرد در ايران.

6- زن جواني كه در اين مقاله از او ياد شده سنگسار نشده بلكه اعدام شده كه بهرحال راي دادگاه تراژديك و غير انساني بود. لطفا در انتشار صحيح اخبار دقت كنيد.(در اين مقاله خبر اعدام دل آرا هم به اشتباه سنگسار عنوان شده بود).


7- هواداران اسلام متاسفانه كشور ايران كه زماني داراي فرهنگي غني بود را به قعر بردند. همسر قديم من ايراني بود كه از دست ملاهايي فرار كرده بود كه شبانه براي كشتن او آمده بودند. او قبل ترها از مبارزين دانشجويي بر عليه شاه بود. او تا مغز استخوان از اسلام متنفر بود. اين يك فاجعه براي جامعه جهاني است انوقت ما همين آدم ها را به هلند راه مي دهيم با اين رفتار هاي عقب مانده شان.

8- عجب ملتي, آخر حماقت.

9- ..... در آمريكا هم اگر اين كار را بكني مجازات مي شوي. البته عادلانه و نه محكوم به مرگ. بهرحال قابل مقايسه با شريعت نيست.

10- من هم دوست ندارم شوهرم رو تو رختخواب زن ديگري ببينم ولي مجازات سنگسار ديگه خيلي عجيب و احمقانه است. تو دنيا چيزهاي بدتر از خيانت زناشويي هم وجود دارد. تو تركيه هم آدمها براي دشمني كل يك خانواده رو مي كشند. مذهب بايد صلح و دوستي با خودش بياورد اما اين كه فقط تخم مرگ و بدبختي در دل پيروانش مي كارد.

11- عجب ملت نرم و صلح دوستي هستند اين ايراني ها! مجرم بايد شديد مجازات بشه اما اين ديگه اغراقه. شايد بد نباشه مسلماناني كه اينجا خودشون را با جامعه تطبيق نمي دهند را براي مدتي به ايران بفرستيم تا عقيده شان راجع به جامعه هلند درست بشه.

12- خيلي بد. اما مجازات مرگ در آمريكا هم هست. فرقش اينكه كه جرمي كه باعث مجازات مرگ مي شود در هر فرهنگي فرق دارد. اگر در مورد حقوق بشر جدي باشي اينها درست نيستند.

13- من مي دانم كه اينگونه رفتارها به هلند هم دارد نزديك مي شود. براي اينكه هلند دارد سعي خودش را مي كند كه مهاجران هرچه بيشتر اينجا را مثل خانه خود حس كنند. اين دولت عزيز ما هم كه در اين راه كوتاهي نمي كند.

14- همين ثابت مي كند كه ما بايد به حزب ويلدرز راي بدهيم. در اينجا هم دختران هلندي توسط جوانان مراكشي سنگ باران شده اند(چند روز پيش دو دختر توسط يك گروه از جوانان مراكشي با سنگ مورد حمله قرار گرفته اند). سنگسار تنفر آوره چه خيانت كرده باشي چه نه. اين قوانين مربوط به 1500 سال پيش است قوانيني كه اجازه كشتن/ شكنجه و تجاوز به زنان و مردان زنداني را مي دهد. اين آخري را در يك برنامه تلويزيوني ديدم.

15- يك مدت ديگه. صحنه هاي تماشايي در پارك لاهه!!!

16- چند سال ديگه اينجا هم همين وضعيت است. آلان هم از روي تنفر سنگ بطرف ما پرت مي كنند.

17- هه. اولين سنگ را بايد كسي پرت كنه كه تو عمرش گناه نكرده. احمق هاي عقب افتاده.

18- بعنوان انسان ارزش ات در بعضي از كشورها از مدفوع هم كمتره. بايد خدا رو شكر كنيم كه در اينجا بدنيا آمده ايم.

19- اسلام يك فرهنگ است! آقاي يوهانس. خوب به اين موضوع فكر كن!!!

20- چيزي كه اتفاق افتاده خيلي بد است و باعث تعجب من شده است. اما بايد اعتراف كنم بدم نيامد وقتي فهميدم كه در ايران مردها هم بجرم خيانت مجازات مي شوند.

لينك اصلي بزبان هلندي telegraaf

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

پاياني بر افسانه وان گوگ گوش بر



در دنياي هنر اكثر ما بارها شنيده ايم كه ونسان وان گوگ(Vincent van Gogh) نقاش معروف هلندي كارهاي غيرعادي زيادي كرده است, منجمله اين كه يك بار براي ابراز علاقه خود به محبوبش گوش خود را بريده و تقديم او كرده است.

اما اينك صحت اين اتفاق مورد ترديد جدي قرار گرفته است.

محققين آلماني مي گويند كه نتيجه تحقيقات آنها نشان مي دهد كه گوش وان گوگ نه توسط خود او بلكه در يك نزاع در 23 دسامبر سال 1888 توسط پال گوگن(Paul Gauguin) نقاش معروف فرانسوي و دوست نزديك او بريده شده است.


بعد هر دو آنها با هم تصميم مي گيرند كه اين اتفاق را مخفي نگاه دارند. گوگن براي فرار از مجازات احتمالي و وان گوگ براي حفظ دوستي با گوگن كه نمي خواست آنرا از دست بدهد.

اين محققين معتقدند كه اين اتفاق عامل اصلي خودكشي وان گوگ در دو سال بعد از آن بوده است و نه آن طور كه تاكنون تصور مي شد كه جنون وان گوگ او را بطرف خودكشي سوق داده است.


اين گروه محققين تئوري خود را منطقي و قابل اثبات مي دانند. آنها همچنين به آخرين نامه وان گوگ به گوگن اشاره مي كنند كه در آن وان گوگ نوشته است: تو سكوت كن من هم همين كار را خواهم كرد.


لينك اصلي به زبان انگليسيtelegraph