۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

فرق میان بحث ما و دیگران


قبلا در نوشته بحث مذهبی، سودی معادل هیچ گفته ام که از نظر من، ما بیشتر ترجیح می دهیم در باره موضوعات تکراری و یکنواخت بحث کنیم تا موضوعات جدید( چرا که بحث در باره موضوعات جدید، آموخته های جدید هم می خواهد که شاید در حوصله همه ما نباشد). در این نوشته از زاویه ای دیگر نگاهی به روش های بحث کردن خواهم انداخت.

1-یادش بخیر ایران که بودم، در یک سری از بحث ها دیگه کاملا حرفه ای شده بودم، نه نیازی به یاد گیری بیشتر داشتم و نه تمرین. وسط بحث هم که بود می پریدم و جملاتی که از حفظ بودم و سوالات بارها مطرح شده را با مهارت یکی یکی رو می کردم و جواب ها مکرر شنیده را هم تحویل می گرفتم و ....

یادمه شطرنج هم که بازی می کردیم به همین روال بود، تکنیک تازه ای که اضافه نمی شد و چون روش بازی همدیگر را بلد بودیم، 10 تا 12 تا حرکت اول را بدون فکر می زدیم و آرایش دفاعی و یا حمله ای همیشگی را می گرفتیم و...

2-چند سالی از آمدنم به هلند می گذشت که برای حضور در جلسه گفت و شنودی(بحث) هفتگی دعوت شدم.
طرف مقابل بحث چند جوان هلندی/عرب تبار بودند( از همان هایی که در غرب هستند و فیل شان یاد هندوستان کرده و مدینه فاضله شان کشورهای اسلامی شده است).

خلاصه کلی از اسلام و قابلیت های اجرایی/ سیاسی آن گفته و قوانین آنرا تحسین کردند و راه حل های اسلامی برای مشکلات ارائه می دادند.

دیدم جون، خوراک، جلو قاضی و معلق بازی؟ بابا ما ناسلامتی عمری را تو بهشت خیالی تون هدر داده ایم، اصلا خودمان بچه امل القرای اسلامیم و....

نوبت من که شد تمام حرفه ای شروع کردم، چپ، راست، آپارگاد. دوباره چپ، راست، آپارگاد...

به لکنت افتادند، چند تایی غلط غلوط جواب دادند، خودم را آماده کردم که ضربات محکم تری وارد کنم و مچ اشتباهات شان را هم بگیرم که مجری برنامه گفت: خوب، نظرات هر دو طرف را شنیدید، حالا می ریم سراغ موضوع بعدی.

بعد از جلسه گلایه کردم: موضوع بعدی یعنی چی؟ کلی چرت و پرت اشتباه گفتند که می خواستم رو کنم.

گفت: اتفاقا عالی بودی، خوبم گفتی، اما هدف این بود که هر دو طرف حرفشان را بزنند و عقاید شان را ارائه کنند، حضار هم نظرات را شنیده و استفاده می کنند.

گفتم: این که روش بحث کردن نیست، اون داره اشتباه می کنه، من می توانم ثابت کنم که اشتباه می کند، وقت می دادی له می کردمشان.

گفت: بفرض که اینطور باشد، مگر او قبول می کند که عقاید او اشتباه است و تو درست می گویی؟ چند تا از این گونه موارد را سراغ داری که مثلا یک طرف بحث یکدفعه تمام عقیده اش را نفی کرده و عقیده مخالف را قبول کند؟

ادامه بحث فقط باعث تکرار جملات مشابه، از این شاخه به آن شاخه پریدن و اهانت به همدیگر خواهد شد و در نهایت چیزی که از بحث در ذهن طرفین می ماند فقط کدروت است و ناراحتی، چیزی هم به طرفین اضافه نمی شود چون موضوع اصلی بحث در لای جدل گم شده است و تازه ناراحتی طرف مقابل از تو، تمایل او به نفی عقایدت(ولو غیر منطقی) را بیشتر هم کرده است.
اما مزیت بحث محدود در این است که هم از موضوع اصلی خارج نمی شود و هم اینکه در ذهن طرف مقابل بهتر باقی می ماند و فکرش را عمیقتر به خود مشغول می کند.
متاسفانه دیر فهمیدم که راه درست بحث کردن همین است، حتی وقتی یکی از بهترین دوستانم را فقط به خاطر بحث مداوم و تکراری در باره جنگ عراق( اینقدر به حاشیه رفت و با توهین در آمیخت) از دست دادم، هنوز به اشتباهم پی نبرده بودم.
3- کمی قبل بطور اتفاقی وارد بحثی قدیمی و سابقه دار در سایت بالاترین شدم. درگیری قدیمی یک کاریکاتوریست و طرفدارانش با گروهی دیگر.
چون فکر می کردم من هم در این زمینه حرفی برای گفتن دارم، وارد این بحث شده و در زیر چند لینک به بحث و کامنت گذاری مشغول شدم. در کمتر از چند روز اکثر کامنت هایم با پسوند" همانطور که قبلا گفته ام" شروع می شد، به خودم آمدم دیدم که همه حرف هایم را در همان بحث های اول گفته ام و حالا افتاده ام در چرخه تکرار همان ها(گیرم به انواع روش ها و استفاده از کلمات جایگزین). در نهایت در کامنتی نوشتم که من همه حرف هایم در این مورد را زده ام و عقیده طرف مقابل را هم شنیده ام، این بحث دیگر جذابیتی برایم ندارد. بحثی تازه و موضوعی تازه می خواهم.
این را نوشتم که بگویم حواسم باید بیشتر از این ها جمع باشد، گیرم کسانی دوست دارند مدت ها در یک موضوع ثابت باقی بمانند و مدام همان حرف ها را تکرار کنند، من مسئول خودم هستم، این من هستم که باید مواظب باشم بیشتر از حوصله و ارزش هر بحثی، آنرا دنبال نکنم. اگر غیر از این باشد معنی اش جز این نخواهد بود که من هیچ از این سالها نیاموخته ام.


۱۱ نظر:

lobat گفت...

man neveshteh hatuno makhsusan az in goruh neveshtan ha ke sadeghanehhhhhh va kamelan amuzeshi hastan ro kheyli dust darammmmmmmmmmm...bavar konin in weblog baryae man ye webloge wizheh hast ke hamisheh baraym harfi tazeh va raftari tazeh ro be armaghan avordeh ...movafgh bashin ali va behtarin buddddd..

فرنگی گفت...

مرسی لعبت عزیز، لطف داری، خوشحالم که مورد توجه ات قرار گرفته، موفق باشی

پرستو گفت...

به گمان من آنها که مدت ها در یک موضوع ثابت باقی می مانند و حرف های تکراری می زنند همه تلاششان این است که گروه مقابل را وادار به پذیرش عقاید خود کنند.
از یک روانپزشک شنیدم که می گفت برای خلاصی از این جدل های بیهودهبه طرف بگو حق با توست تو راست می گویی. شاید این پیشنهاد موثری برای جدل های خانوادگب باشد اما باور ندارم که در بحث های سیاسی یا اجتماعی موثر باشد.
حقیقتا پرهیز از افتادن در بحث های تکراری تمرین و درایت می خواهد.

فرنگی گفت...

مرسی پرستو عزیز، بابت کامنت خوبت، بنظر من هم همین باید باشد، اینکه دیگران را وادار به پذیرش عقاید خود کنیم، تمایلی است که هر چند که معتقد به احترام به تکثر عقاید هم باشیم، باز همچنان در درون ما جاری است. موفق باشی

bahar گفت...

سلام!چقدر زیبا گفتید. من شخصا از این بحثها زیاد کردم ولی حق با شماست چون طرف مقابل به عقیده خودش ایمان داره و ادامه بحث چیزی جز جدل و درگیری لفظی نخواهد بود و نهایت کدورت و آزردگی. ولی چطوری آدم می تونه خودش را کنترل بکنه وقتی طرف مقابل سکوت شما را به جای ادامه بحث بی احترامی یا مغلوب شدن شما می دونه؟! خوشحال میشم اگه راهنمایی کنید.

ورتیگونه گفت...

چطوری دوست قدیمی؟ ما خیلی چاکریم‌ها

عدالت گفت...

سلام،مطلب کوتاه و جالبی بود،وسود بخش و نتیجه دار.در این مورد باید عرض کنم که بحثهای "دنیای مدرن"،که در میان ایرانیان هم خیلی رایج است،بیشتر یک حالت "غلبه شخصی است"تا نتیجه گیری منطقی و صحیح از ریشه خود مطلب در راه "حل" ان مسله.شکی نیست،بعضی از ما ایرانیان"خدا دادی" دارای قدرت کوبیدن منطقی هستیم که اگر در ظاهر در نگاه اول بسیار شکیل و قابل درک است،اما در ادامه تبدیل به "من"و یک نوع "فاشیسم" روبنایی میشود.
شاید دلیل ما برای این غلبه"منیتی" ،جستجو برای دیدن بازده فیزیکی قدرت منطقی و تجزیه و تحلیلی خودمان باشد؟شاید هم فقط این که بدانیم قدرتمان در مقایسه با طرف مقابل در کجا قرار دارد.در هر صورت باز هم از پست مطلب جالب سپاسگذارم،و یک رای مثبت هم پشتش.

یک ستاره در هفت آسمان گفت...

فرنگی جان
من "هیچ" دنباله ام
ماه هاست که حتی رایی هم ازتون در دنباله ندیدیم. حسابی دلمون براتون تنگ شده.
راستی اگه خواستید، به وبلاگ بنده هم سر بزنید. خوشحالمون می کنید:
http://1star-7skies.blogspot.com

فرنگی گفت...

مرسی هیچ عزیز، لطف دارید، دنباله هم در اولین فرصت چشم، موفق باشی دوست عزیز

پرستو گفت...

آقای فرنگی
خیلی وقت است آپ نمی کنید؟ خوبید؟ امید که اوضاع رو به راه باشد

فرنگی گفت...

مرسی پرستوی عزیز، خوبم، لطف داری مسافرت آخر سال و البته تنبلی همیشگی مانع از نوشتن می شود، بزودی نوشتن را از سر می گیرم