۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

رای دادن و یا تحریم انتخابات؟ مسئله این است



//مقدمه: من رای نمی دهم، زیرا در انتخاب هلند مشارکتی فعال دارم(چون نتایج آن تاثیری مستقیم در زندگی من دارد). گرچه قانون بعنوان دو تابعیتی به من، حق شرکت در انتخابات دو کشور مختلف را می دهد، ولی اخلاق اجتماعی(راجع به آن بزودی خواهم نوشت) به من اجازه بازی(چه بصورت دادن رای و یا تحریم) بعنوان دو شخص را نمی دهد. این نوشته فقط بیان عقیده ام در مورد انتخابات آینده ایران می باشد//.

برای سالها عدم شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی برای من نمایانگر هویت و فهم افراد بود. این که "شناسنامه من حتی یک مهر انتخابات هم ندارد"، نشان از آگاهی و طرزفکر گوینده می داد که خودش را وارد این بازی نمی کند.

شرکت در انتخاباتی که کاندیداهای آن از انواع فیلترها عبور داده شده اند، همه از خودی ها هستند، با هم اختلاف فاحشی ندارند، از قبل تعیین شده اند، این بازی ها را فقط برای مشروعیت دادن به خود انجام می دهند و.....

انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیک شده است و من عقاید خودم را در مورد انتخابات ایران مرور می کنم. برایم این سوال مطرح شده است: آیا بعد از گذشت این همه سال هنوز هم نگاه من به انتخابات ثابت مانده و یا دچار تغییر شده است؟ به نظرم می رسد که بسیاری از دلایل ام در طول زمان کم رنگ شده و یا کارایی خود را بکلی از دست داده اند.
دوباره قسمتی از دلایل برتری تحریم را نگاه می کنم.

آیا رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری رای به مشروعیت نظام محسوب می شود؟
به نظرمن فقط یک رفراندام می تواند مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک نظام را اثبات کند. اگر این گونه انتخابات ها می توانستند آورنده مشروعیت باشند که مثلا حکومت صددرصدی صدام حسین مشروع ترین حکومت جهان بایست می بود و حکومت کره شمالی مردمی ترین آنها. سنجش مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک حکومت ابزارهای بسیار متنوع و کارآمد دیگری دارند. علاوه بر این، رای و یا تحریم ما نزد چه کسانی مشروعیت و یا عدم آن را نمایان خواهد کرد؟ خودمان، دوستان حکومت، کشورهای آزاد؟....

آیا رای ندادن در انتخابات ریاست جمهوری باعث سلب مشروعیت نظام می شود؟
اگر جواب این سوال مثبت هم که باشد، فورا سوال بعدی مطرح می شود که چند بار عدم شرکت می تواند باعث سلب مشروعیت نظام بشود؟ یکبار یا برای همیشه؟ اگر این وسط دوم خردادی بوجود آمد تکلیف چه می شود؟ می توانیم بگوییم این نظام هر بار که مردم در انتخابات شرکت کردند مشروع و هر بار که تحریم کردند نامشروع می شود؟......

نام آن کسی از درون صندوق بیرون می آید که خودشان می خواهند.(تقلب در انتخابات)
تجربه چند انتخابات اخیر نشان داده که این گفته در ست است، تقلب در انتخابات واقعیتی است که باعث اعتراض افراد داخل نظام هم شده است. ولی بعد از انتخابات دوم خرداد بسیاری به این نتیجه رسیده اند که شرکت گسترده می توانند تا حد بالایی تقلبات را ناکارآمد کند.

همه کاندیداها لنگه هم هستند و هر کدام که برنده شوند، اختلافی با دیگر کاندیداها ندارد.
این جمله که در دهه اول انقلاب کاملا درست بنظر می آمد، بعد از شکل گیری اختلافات عقیدتی/ رفتاری بین باصطلاح خودی های نظام، واقع بینی خود را تا حد زیادی از دست داده است. درست است که تمام این افراد داخل حکومت هستند ودر مرزهای آن خواهند ماند، ولی نگاه آنها به حکومت، نحوه اداره آن و تعریف آنها از حقوق شهروندی دارای اختلافی اساسی است. شاید مقایسه مطلوبی نباشد ولی بطور مثال اختلاف بین کاندیداهای فعلی ریاست جمهوری ایران بسیار بزرگ تر از اختلاف بین دو حزب رقیب سوسیال دمکرات و دمکرات مسیحی ها در هلند است.....

این نوشته نگاهی کوتاه و گذرا به چند تایی از دلایل تحریم انتخابات بود. دلایل کسانی که دفاع از تحریم می کنند، فقط این چند تای بالا نیست ولی بقیه هم زیاد قوی تر نباید باشند. بنظرمن ما عقیده تحریم را در عمل آزموده ایم و بی ثمر بودنش را هم طی سالها دیده ایم. امثال این گونه انتخابات هیچ حداکثری برای ما به ارمغان نخواهند آورد، منتظر تغییرات بزرگی هم نمی توان بود. اما از نگاه رئالیستی می توان حداقل ها را بدست آورد، حرکت برای ایجاد تغییری کوچک برای من منطقی تر از عدم حرکت و بدست آوردن هیچ است، بخصوص وقتی که سود این تحریم می تواند کمکی برای برنده شدن ناسازگارترین تفکر در میان این انتخاب ها شود.


۱۹ نظر:

Unknown گفت...

كاملا با نظر شما موافقم. اميدوارم همه به زودي به اين نتيجه برسند كه تحريم انتخابات يك ايده ناكارآمد و شكست خورده است كه از دل آن چيزي بهتر از احمدي نژاد بيرون نمي آيد و مهمتر اينكه در همه انتخابات بعدي اين نتيجه گيري را فراموش نكنند.

پرهام گفت...

سلام فرنگی . . .

اگر رای دادن یا ندادن بدون فکر و دلیل کافی نباشد، در هر دو صورت بی‏فایده است.

دلایل ندادن رای را در دو لینک برای شما قرار میدهم. امید به آنکه بدون قضاوت از پیش به تامل درباره آنها بپردازید.

لینک اول از وبلاگ خود من هست.
http://radepa-blog.blogspot.com/2009/05/4.html

لینک دوم از وبلاگ "آقا اجازه" هست که شما را به خواندن آن و بخش نظرات دعوت میکنم.
http://aghaejaze.wordpress.com/2009/05/24/elections-2/

دم عالی پر حرارت که وبلاگ خوبی دارید.

mahi siah گفت...

سلام فرنگی عزیز

یک نگاهی هم به لینک زیر بنداز و نظرت رو بگو

http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1124.aspx

lobat گفت...

man ham ba shoma movafegham ...rai nemidam .

ورتیگونه گفت...

فرنگی جان، قبلاً هم با هم در این مورد گفتگو داشته ایم.
اما چرا همیشه سعی می شود که مساله انتخابات از نگاه مردمان و مشارکت کنندگان و تحریمیان تحلیل شود. چرا هیچکس آن را از نگاه حاکمیت مورد توجه قرار نمی دهد. شاید پاسخ تو در مورد مشروعیت و ارتباط آن با انتخابات در ظاهر و بنابر تجربه ی شخصی یک نفر از درون مردمان تحت استبداد منطقی و درست به نظر برسد اما نه لزوماً از نگاه حاکمان.
بدون تاکید به این مساله مشروعیت به طور کلی:
سوال اینست که چرا حاکمان جمهوری اسلامی اصرار در برگزاری انتخابات مختلف دارند؟ آیا نمی توان پست ریاست جمهوری هم مانند بسیاری از پست های دیگر رهبری شخصاً انتخاب کند؟ اگر اینطور می شد از نگاه من و تو اتفاقی می افتاد؟ واقعاً مساله اینست که حاکمیت می خواهد من و تو رو درتصمیم گیری در مورد سرنوشتمان و در انتخاب مقامات شریک کند؟ همین سوال در مورد انتخابات بشار اسد و کیم جونگ ایل صادق است. مردم ما شاید هنوز نتوانند بین اینکه با یک نظام دیکتاتوری طرف هستند یا یک نظام تاحدی دموکرات موضع مشخص بگیرند (به دلیل پیچیدگی قانون اساسی) ولی در مورد این حکومت ها که همه ما می دانیم دیکتاتوری هستند چطور، آنها هم از همین انتخابات ها برگزار می کنند و به بشار اسد و لوکاشنکو و به منتخبان کیم جونگ ایل به تنهایی رای می دهند و اتفاقاً تمامی خبرگزاری های جهان هم این انتخابات ها را در دنیا گزارش می کنند. اتفاقاً تمامی این حاکمان از حضور در این انتخابات ها با عناوینی چون تحکیم نظام و بیمه نظام و ... نام می برند.
به نظر تو هدف برگزاری انتخابات ها در دیکتاتوری هایی که تمامی قدرت را در اختیار خود دارند چیست؟
(البته از نگاه من جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری تمام عیار است و نگاه من به اتفاقات مختلف هم از همین دریچه است شاید تو و دیگر دوستان اعتقاد دیگری داشته باشند که در آن صورت سوال من بی اساس می شود)

فرنگی گفت...

ماهی سیاه عزیز. من نوشته را خواندم، جالب بود، با بسیاری از قسمت های آن موافقم. اما نتیجه گیری را غلبه احساس بر منطق می دانم.
اینکه: این رای مشروعیت به حکومت می دهد/// ؟پاسخ نیروی سوم نیز این است که نتیجه ی شرکت در انتخابات غیر دموکراتیک چیست غیر از مشروعیت دادن به جناح سرکوبگر؟// نظرم را قبلا نوشته ام.

اینکه: وقتی قدرت به طور کامل به دست نیروی اول افتاد، نیروی دوم مجبور به مذاکره با نبروی سوم می شود//اگر جناح سوم وارد بازی انتخابات نشود بعید است جناح اصلاح طلب بتواند بازی را به نفع خود کند و تکرار این شکست ها موجب می شود تا به مرور نیرو های اصلاح طلب به سمت نیروی سوم ریزش داشته باشد. عمق استراتژیک برنامه ی مبارزاتی نیروی سوم این است که با نیامدن پوپولیستی خود،و شکست ها ی پی در پی جناح اصلاح طلب به ان ها بقبولاند که از انتخابات کناره بگیرند و بالانس را به نفع مردم بر هم بزنند. // در عمل چندان کارا نمی دانم، علاوه بر اینکه وقتی نیروی دوم قدرتی نداشته باشد، پذیرش نبروی سوم هم دردی را دوا نخواهد کرد. ضمن اینکه در شرایط منفی(قدرت متمرکز در نیروی اول) کار بجایی می رسد که امروز کاندیدا ها برای جلب رای مثلا به جمع کردن گشت ارشاد اشاره می کنند در حالی که در شرایط مثبت فرضی کاندیداها مجبور به وعده های بالاتری هستند.

اینکه://حد اقل این است که از اصلاح طلب ها بخواهیم تا وارد یک مذاکره ی اصولی و علنی با نیروی سوم بشوند. چرا باید مفت و مجانی و بدون گرفتن هیچ تضمین و امتیازی،اعتبار خود را در اختیار ان ها قرار بدهیم. حتم دارم که نیروی دوم از ترس رد صلاحیت ،هنوز امادگی گفتگوی علنی با نیروی سوم را ندارد// را بسیار جالب می دانم، اما به امتیاز گیری هم راضی ام، یعنی بطور مثال لیدرهای نیروی سوم 10 شرط بگذارد و به کاندیدا ها ارائه دهد، چانه زنی کند،..... در نهایت هر کاندیدای بیشتر امتیاز را داد، بطور مشروط حمایت شود و.......

فرنگی گفت...

ورتیگونه عزیز، درست می گویی ما قبلا هم در این باره گفتگو کرده ایم.
پرسیده ای//به نظر تو هدف برگزاری انتخابات ها در دیکتاتوری هایی که تمامی قدرت را در اختیار خود دارند چیست؟//

به نظر من قسمتی برمی گردد به همان تصادم شرق و غرب(دیکتاتورهایی که هم می خواهند از دنیای مدرن کم نیاورند و هم حاضر به پذیرش قواعد بازی مدرن نیستند). قسمتی هم بر می گردد به نحوه شکل گیری حکومت ها و تغییرات آنها بعد از مرگ بنیان گذاران آن.
مثال هایش هم کم و بیش در همه دیکتاتوری ها وجود دارد(مثال شوروی سابق- چین مائو....)
دوست عزیز،می دانم که تو و من خوشبختانه از مرحله ایدولوژی گذشته ایم. شرایط رفتار و واکنش های ما را مشخص می کند. بطور مثال اگر کاندیداهای تایید شده امروز فقط احمدی نژاد و رضایی بودند، بحثی بین ما مطرح نبود، اگر همه فتوکپی هم صحبت می کردند و وعده می دادند مسلما دفاع از شرکت در انتخابات بی معنی بود. اما اگر در این میان می توان کمی فضا و امتیاز گرفت(که در مقایسه با احمدی نژاد بی تردید می شود) در مقابل هیچ ای که از تحریم گیرمان می آید، ارزش مند می شود. معتقدم که هر چه فضا بازتر شود، به سطح مطالبات هم اضافه خواهد شد.

ورتیگونه گفت...

فرنگی عزیز برای من بحث برسر این نیست که آیا موسوی یا کروبی با دیگری تفاوت دارد یا ندارد. همونجوری که اشاره کردم بحث بر سر تحلیل من و دیگران از شکل حکومت است. از نگاه منی که ج ا را یک دیکتاتوری تمام عیار می دانم انتخابات - پارلمان - تفکیک قوا و ... همگی جز یک ظاهر دروغین نیستند و کوچکترین ارتباطی با دموکراسی ندارند. دقیقاْ همانند آن مسلمانی که روزی ده بار عبارت «احترام به عقاید دیگران» را تکرار می کند در حالیکه خود کوچکترین احترامی برای هیچ عقیده ی دیگری قایل نیست و آگاهانه از این ژست مدرن برای تحمیل عقیده خود بر دیگران سواستفاده می کند.
از نگاه من هر رفتاری که در یک حکومت دیکتاتوری اتفاق می افتد به هدف ایجاد منافع برای حاکمان است و نه هیچ نیت دیگری. حالا این رفتار ممکن است انتخاب خاتمی باشد یا انتخاب احمدی نژاد- ممکن است در عمل به سود منافع حاکمیت باشد یا نباشد - ممکن است در نهایت به بقای این حکومت ها بیانجامد و یا نیانجامد.
شک ندارم که گلاسنوست گورباچف هم به همین هدف منافع نظام جماهیر سوسیالیستی شوروی اجرا می شد که در عمل به هدف مورد نظردست نیافت. تجربه خاتمی هم تجربه ای در همین راستا بود که بااینکه باعث درس عبرتی برای ما نشد اما درس های خوبی به حاکمیت آموخت. 
در مورد حرف تو باور دارم که اگر این «بازتر شدن فضا و در نتیجه اضافه شدن به سطح مطالبات» به منفعت حکومت نباشد هرگز اجازه شکل گیری آن را نخواهد داد. خوشبختانه ابزار این کار راهم به اندازه کافی در اختیار دارد. با کسی هم رودربایستی ندارد. (مدتها پیش مطلبی نوشتم تحت عنوان «پرسشی از مدافعان شرکت در انتخابات» که همین سوال رو در اون مطرح کردم که اگر اینگونه که شما تصویر میکنید انتخاب یک اصلاح طلب به ضرر حاکمیت است چرا حاکمت جلوی آن را نمی گیرد که هنوز هم جوابی درخور نگرفته ام جز تاکید بر انتخابات 2 خرداد که همه می گویند قرار نبود خاتمی انتخاب شود ولی شد.)
در مقابل نگاه من می توان از دریچه فردی به قضیه نگاه کرد که معتقد است ج ا درصدی از دموکراتیک بودن را (نه در ظاهر بلکه در باطن خود) در خود دارد. حالا این درصد 1 درصد باشد یا 99 درصد. آنجاست که این بحث های مربوط به تفاوت کاندیداها- مشروعیت- تقلب در انتخابات- فضا بازتر- وعده های انتخاباتی و تحریم و شرکت ... دارای ارزش می شود. آنجاست که می توان تصور کرد که 14 درصد دموکراسی بهتر از 12.5 درصد است و می توان برای افزایش این درصد راهکارهای مختلفی را در نظر گرفت.
مطلبی که تحت عنوان «وای چه قیافه ی مهربونی» نوشته بودم در راستای همین نظرم بود که انتخابات و بقیه مظاهر دموکراسی تنها اجزای گریم صورتی مهربان بر چهره وحشت انگیز نظام است.
ببخش که وقتت رو می گیرم

فرنگی گفت...

ورتیگونه عزیز. مرسی بابت جواب،
نوشته ای// بحث بر سر تحلیل من و دیگران از شکل حکومت است. از نگاه منی که ج ا را یک دیکتاتوری تمام عیار می دانم انتخابات - پارلمان - تفکیک قوا و ... همگی جز یک ظاهر دروغین نیستند //اگر اینگونه که شما تصویر میکنید انتخاب یک اصلاح طلب به ضرر حاکمیت است چرا حاکمت جلوی آن را نمی گیرد که هنوز هم جوابی درخور نگرفته ام جز تاکید بر انتخابات 2 خرداد که همه می گویند قرار نبود خاتمی انتخاب شود ولی شد//.

من وجود طبقه ها و نگاه های مختلف در درون حاکمیت را قبول دارم.(بطور مثال زمانی منتظری و قبل تر نهضت آزادی هم داخل حکومت بودند). در نهایت بقول تو همه یک چیز را می خواهند ولی اشکال آن متفاوت است. درست است که دیکتاتوری یک تعریف مشخص دارد، ولی در مرزهای خودش(در جهان امروز) پیکره بندی های متفاوت می شود. از چین گرفته تا کره شمالی و عربستان و .... انواع گوناگون دیکتاتوری وجود دارند.(که من شانس تغییر را در مدل های اندکی بازتر بسیار زیادتر از مدل ها بسته می بینم، علاوه بر اینکه در مدل های بسته در صورت تغییر با مردمی محدودتر، با تعریف جامعه باز مغشوش تر، خواسته های رویایی تر و تغییراتی بشدت مخرب تر مواجه خواهیم بود/نمونه انقلابات مخملی اخیر).

//از نگاه من هر رفتاری که در یک حکومت دیکتاتوری اتفاق می افتد به هدف ایجاد منافع برای حاکمان است و نه هیچ نیت دیگری//
با اعلام توافق با گفته ات، بهتر نیست ببینیم کدام اتفاق همخوانی اندکی با منافع ما می تواند داشته باشد و اینکه الترناتیو را هم در نظر بگیریم. آلترناتیو رای دادن چیست؟ کمک غیر مستقیم به برنده شدن بدترین قراعت از دیکتاتوری؟ سخت شدن اوضاع اجتماعی و به طبع آن کمتر شدن شانس آگاه شدن و آگاهی دادن و یاد گرفتن؟ تک صدایی تر شدن جامعه؟... مشکل این است که آلترناتبو ما در مرور زمان به سودی معادل هیچ تبدیل شده است. مرسی از اینکه نظراتت را بیان می کنی، شاید بتوانیم بعضی از نکات را کمی روشنتر کنیم

ورتیگونه گفت...

"بهتر نیست ببینیم کدام اتفاق همخوانی اندکی با منافع ما می تواند داشته باشد و اینکه الترناتیو را هم در نظر بگیریم. آلترناتیو رای دادن چیست؟ کمک غیر مستقیم به برنده شدن بدترین قراعت از دیکتاتوری؟"
فرنگی عزیز تعیین کننده ی اتفاقات (از نگاه من و با تاکید بر دیکتاتور دانستن نظام) ما نیستیم. وقتی استالین تصمیم به حذف تروتسکی می گیره کسی نمی تونست در این اتفاق تاثیر گذاری کنه. کاری که ما می تونیم بکنیم فقط همان است که تنها «ببینیم» کدام با منافع ما همخوانی سرسوزن بیشتری داره و بعد امیدوار باشیم که انتخاب حاکمیت هم همان باشه.
فرنگی عزیز مگر نه این است که افزایش «شانس آگاه شدن و آگاهی دادن و یاد گرفتن» در نهایت به ضرر حاکمیت است؟ آیا این موضوع رو فقط من و تو متوجه می شویم؟ و نه خود حاکمیت؟

سوالم رو تکرار می کنم چرا حاکمیت دیکتاتور اجازه به افزایش چنین شانسی می دهد؟ (از من و تو می ترسد؟ ابزار مقابله با آن را در اختیار ندارد؟ به خاطر پایبندی به دموکراسی و صیانت از رای مردم است؟ یا اینکه منافعش برای حاکمان بیش از ضرری است که برایش متصور است.)
دوست دارم پاسخت به این سوال رو بدونم.

فرنگی گفت...

ورتیگونه عزیز، مرسی برای جواب، نوشته ای
// تعیین کننده ی اتفاقات (از نگاه من و با تاکید بر دیکتاتور دانستن نظام) ما نیستیم//
درست می گویی، متاسفانه تعیین کننده ما نیستیم، اما اگر نپذیریم که تا اندازه ای تاثیر گذار روی اتفاق هستیم آنوقت تمام این بحث بی نتیجه می شود و ما در پله اول قرار می گیریم. مبنای بحث ما این است که اگر تحریم کنندگان رای بدهند می شود روی اتفاق تاثیر گذاشت.

//سوالم رو تکرار می کنم چرا حاکمیت دیکتاتور اجازه به افزایش چنین شانسی می دهد؟ //
به نظرم قسمتی از حاکمیت معتقد به این است که آزادی های بیشتر مدنی و سیاسی هم حکومت را به خطر نمی اندازد و هم به آنها در رقابت با حریف داخلی شانس و قدرت بیشتری می دهد. اندکی آگاهی و اندکی آزادی بیشتر را مساوی قوی تر شدن خود در برابر حریف داخلی می دانند(که بنوعی حق هم دارند). دیگر اینکه حاکمیت را دانای کل ندانیم، حاکمیت از مجموعه ای از اطلاعات داده شده(که اکثر با تملق همراه است) بعلاوه تصمیم گیرنده هایی که دچار خود بزرگ بینی و کج اندیشی هستند، تشکیل شده است و مثل همه دیگران دچار اشتباهات فاحش هم می شود. خودت هم تایید کرده ای که

// شک ندارم که گلاسنوست گورباچف هم به همین هدف منافع نظام جماهیر سوسیالیستی شوروی اجرا می شد که در عمل به هدف مورد نظردست نیافت. تجربه خاتمی هم تجربه ای در همین راستا بود که بااینکه باعث درس عبرتی برای ما نشد اما درس های خوبی به حاکمیت آموخت.//

سرنوشت صدام حسین هم شاهد دیگری از ضعف دانسته های حاکمین است، که حتی از درک موضوع ساده ای مثل جدی بودن آمریکا عاجز بود.

پرهام گفت...

با تشکر فراوان شما فرنگی عزیز از اینکه وبلاگ من را مرور کردید.

من با ورتیگونه موافق هستم.
مسئله انتخاب شخص یا حذب نیست. مشکل اصلی انتخابات نیست. حرف سر سی سال رفتار ج.ا است. سی سال جای هیچ بحث نمیگذارد. اگر کسی یا گروهی یک مثقال خوبی داشته باشد، سی سال فرصت کافی هست برای نشان دادن آن و مهمتر رشد دادنش. چیزی که حداقل من ندیدم.

ورتیگونه گفت...

نشد فرنگی عزیز
منظورم از حاکمیتی که می تواند اجازه بدهد یا ندهد: همان دسته اول طبرزدی است همانی که همه تاکید دارند که نمی خواهد فضا باز شود. همانی که تمامی ابزارهای جلوگیری از به قدرت برگشتن آن دسته کم قدرت تر معتقد به سرسوزن گشایش (در صورت وجود چنین اعتقادی) را در اختیار دارد. همانی که برگزار کننده و ناظر انتخابات است. همانی که آنقدر قدرت دارد که حتی در زمانی که گروه کم قدرت برگزار کننده انتخابات است آنچنان تقلب کند که صدای اکبرشاه رو هم دربیاورد.
به قول طبرزدی "نیرویی که توسط رهبر،شورای نگهبان، مجلس، قوه ی قضاییه،رادیو و تلوزیون و بلکه بخش هایی از نیرو های نظامی اداره و تشکیل می شود"

فرنگی گفت...

ورتیگونه عزیز،

خود طبرزدی هم در مقاله اش رای نیروی سوم را موثر می داند. فکر می کنی که آیا بهتر است که(با قبول پیش فرض قدرت تاثیر گذاری) این نیروی سوم به کمک نیروی دوم(که کمکی به خود هم محسوب می شود) نیاید. اجازه بدهد(و کمک غیر مستقیم کند) تا همان نیروی اول قدرت را بیش از در دست بگیرد و یکپارچه تر بشود؟
اگر درست می گویم نتایج حاصله را بر اساس سودمندی چگونه بررسی می توان کرد؟

ورتیگونه گفت...

البته پاسخ سوال من را الان که منظوم از حاکمیت رو مشخص کردم دوباره باید بدی.

اما با نظریه طبرزدی تاحد زیادی موافقم. بحث چک سفید امضایی که او مطرح می کند بسیار قابل توجه است. دقیقاْ نظر من هم همین است. اینکه ما (منظور مردم دموکراسی خواه است) باید این دسته دوم را مجبور به اتخاذ رویه مشخص بکنیم. یعنی مجبورشان کنیم بین حاکمیت و مردم یکی را به وضوح مشخص کنند. وجود گروه شترمرغی که بنا به منافعش خود را درکنار مردم یا حاکمیت قرار می دهد کوچکترین منفعتی برای مردم ایران ندارد بلکه بیشترین منفعت را برای حاکمیت بوجود می آورد تا بین مردم ایران دودستگی بوجود آورد.
سودمندی هم یک امر نسبی است. نمی توان به این سادگی نشست و در مورد میزان سودمندی مساله ای که 70 میلیون نفر در داخل ایران و در طول سال ها را تحت پوشش قرار می دهد محاسبه کرد. من سود مردم ایران را در رها شدن از چنگال استبداد مذهبی می دانم. از این دریچه به قضیه نگاه می کنم که کدام روش می تواند ما را در این راه یاری کند. همانطور که خودت اشاره کردی "قسمتی از حاکمیت معتقد به این است که آزادی های بیشتر مدنی و سیاسی هم حکومت را به خطر نمی اندازد " حاکمیت آن میزان از گشایش فضا را ایجاد می کند که این امر نهایتاْ به ضرر خودش نباشد و نه بیشتر. یعنی اینرا به سود مردم ایران (رهایی از استبداد مذهبی) نمی دانم.
اما
عدم حضور در انتخابات در دراز مدت این را باعث می شود که دسته دوم متوجه بشوند که اگر می خواهند به کمک دسته سوم در قدرت باشند باید بیش از آنکه در کنار حاکمیت قرار دارند در کنار مردم باشند. در غیر اینصورت باید از قدرت چشم پوشی کنند. این موضوع باعث می شود که یا آنها در این راه قدم بردارند و یا به بدنه اصلی حاکمیت ب‍یوندند. یعنی باعث می شود که ما لااقل شرایط خود را به آنان تحمیل کنیم. خودت هم نوشتی: "اما به امتیاز گیری هم راضی ام، یعنی بطور مثال لیدرهای نیروی سوم 10 شرط بگذارد و به کاندیدا ها ارائه دهد، چانه زنی کند"
این اتفاق زمانی روی می دهد که این دسته متوجه بشن که صرفاْ با ساختن یک لولوخرخره از احمدی نژاد به مطلوبشان نمی رسند. همراهی با این دسته در شرایط کنونی و این دوره به معنای تایید همین است که لولوخرخره کارکرد داشته است و احتیاج به دادن امتیازی نیست.و به راحتی و با حفظ نزدیکی لازم با دسته اول میشه به قدرت رسید و البته بعد هم همان داستان فراموش شدن وعده ها.
اگر هم دسته دوم راه پیوستن به بدنه اصلی نظام رو انتخاب کرد که لااقل این بحث های بین ما به پایان می رسه و در مقابل شرایط جدید باید به فکر راهکارهای جدید هم بود. به هرحال این کار به شفاف شدن شرایط منجر خواهد شد. (شاید بگی چه تضمینی وجود داره که دوره بعد چنین بشه تضمینی وجود نداره شاید دوره بعد هم چنین اتفاقی نیوفته و دوره بعد و دوره بعد)

در تکمیل این حرفها به یک جمله کروبی استناد می کنم که در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان گفته شده:
"اگر احمدی نژاد در دور اول پیروز شود همه باید برویم فکر جدیدی بکنیم"

دقیقاْ منظور من هم همین است که آقایان فکر جدیدی بکنند و بفهمند که فکرهایی که تا امروز کرده اند دیگر جاذبه و تاثیری ندارد.

البته تمام این حرفها با توجه به فرض تاثیرگذاری بود. این دیگه کامنت آخرم بود . خیلای وقتت رو گرفتم :(

فرنگی گفت...

مرسی ورتیگونه عزیز. بابت کامنت های جالب و آموزنده ات.
بحث جالبی بود، و از نظراتت استفاده کردم. موفق باشی

ناشناس گفت...

سلام
فرنگی عزیز یک سوال از شما دارم .
1- انتخاب احمدی نژاد انتخاب توده های مردم بود یا انتخاب نظام و اگر نظام چرا ؟

برای جواب دادن خواهشا پیش فرض های زیر رو مد نظر بگیرید
1- نبود آزادی رسانه در نقد کاندیدا
2- تقلب در انتخابات و اجازه ندادن به سازمان های جهانی برای نظارت
3- عدم بازرسی قوی برای احمدی نژاد و صد در صد برای رئیس جمهور بعدی
4-رای دادن مبارزه با احمدی نژاد است یا توده های که میخواهند او را انتخاب کنند
5- اگر توده ها مردم، چه کسی مسبب این جهل در توده هاست مگر قبل از احمدی نژاد خاتمی 8 سال آزادی را به ارمغان نیاورد .
6- 8 سال زمان کمی برای تحول نیست .
با تشکر

فرنگی گفت...

دوست عزیز، در جواب سوال شما

//1- انتخاب احمدی نژاد انتخاب توده های مردم بود یا انتخاب نظام و اگر نظام چرا ؟//

به نظر من ضمن اینکه یکی از بزرگترین تقلبات انجام گرفت، درصد قابل توجه ای هم به او رای دادند(چرایش برمی گردد به بسیاری از عوامل، بعلاوه یک مشکل فرهنگی که در زمانی دیگر به آن خواهم پرداخت).
اما دوست عزیز، در این نوشته ما مبنا را بر این قرار داده ایم که رای تحریم کنندگان(که درصد بسیار بالای آن در صندوق اصلاح طلبان خواهد بود) می تواند تاثیر در نتیجه انتخابات بگذارد، در صورت عدم پذیرش این پیش شرط، این بحث موضوعیت خود را از دست خواهد داد.

در مورد اینکه 8 سال زمان کافی برای تحول است با شما موافقم

ناشناس گفت...

سلام
وبلاگ شما رو لعبت جان بهم معرفی کرد. بسیار جالب بود. تمام مطالب صفحه ی اول رو خوندم.
پاینده باشی.
سعید