1
از همسرم پرسیدم: دنبال جوابی برای صیغه، نئو پست مدرن ایرانی می گردم، وقت داری به یک سوال جواب بدی؟ بنظرت خیانت در یک زندگی مشترک و یا در یک رابطه عاشقانه چیه و مرزهایش چی هستند؟
گفت: جواب این سوال راحت نیست چون تعریف خیانت و تعیین مرزهایش بسیار نسبی و شخصی هستند و عوامل زیادی بخصوص فرهنگ و مکان بشدت در ساخت آنها تاثیر گذاری می کنند.
برای من خیانت یعنی "جایگاه منحصر به فردی که شخص در قلبت دارد را به دیگری بدهی" یعنی یک تعریف حسی محض.
ولی فکر می کنی این تعریف من از خیانت بیرون از شخص من چقدر معتبره؟ چند سال قبل با دوستی تو ایران صحبت عشق می کردم، خیلی راحت گفت: از شوهرم متنفرم، می خواهم سربه تنش نباشه، فقط بخاطر بچه هام و حفظ آبرو به زندگی با اون ادامه می دهم. در این حالت تعریف من از خیانت بسیار بی معنی می شه.
در مورد نسبی بودن مرزهای خیانت هم یک مثال می توانم بزنم، یادته می گفتی نوجوان که بودی زن همسایه ای داشتید که هر وقت برای لحظه ای با تو تنها می شد سعی می کرد با جابجا کردن چادرش خط سینه و ساق پاهایش را به تو نشان بدهد(و همیشه هم از این کار خود بشدت دچار هیجان و قرمز می شد، تو رو هم که دیگه خدا می دونه!) و تا کسی می آمد(بخصوص شوهرش) فورا خودشو جمع جور می کرد و لای چادر می پیچید. آیا اوداشت به همسرش خیانت می کرد؟ از نظر من بله، او در حال خیانت بود. در حالی که تو فقط کمی از خط سینه و ساق پایش را می دیدی، خوب اینجا ما با بقیه روبوسی می کنیم، با هم استخر می رویم... و تقریبا صد برابر آن چیزی که تو از او دیده ای را از هم می بینیم. آیا ما به هم خیانت می کنیم؟ جواب من در اینجا منفی است، چون مرزهای خیانت و رفتار عادی در اینجا با مثال قبل کاملا فرق دارند. حالا مثال رو وسیع تر می کنم، همکار هلندی ام که نزدیک بیست سال است که زندگی مشترک موفقی دارد می گوید که از همان سالهای اول با پارتنرم قرار گذشتیم که سالی یک هفته یک مسافرت مجردی آزاد داشته باشیم، آیا آنها به هم خیانت می کنند؟ یا اینهمه زوج هایی که از انواع تنوعات جنسی استفاده می کنند، برای همین می گویم که خیانت و مرزهایش بشدت شخصی و نسبی هستند. البته این را اضافه کنم که در یک رابطه تعریف طرفین از خیانت نباید با فاصله زیاد از دیگری باشد چون آنوقت تمام این فرمولی که در بالا ساختم به هم می ریزد.
گفتم: می دانم عمویم تعریف می کرد که ازدواج اولش برای این که رفتارهای زنش که از یک خانواده آزادتری بود، بنظرم عمویم جلف، عشوه گرانه و لاس زدن با دیگران معنی می شده بعد از دوسال درگیری به جدایی انجامید و آنها نتوانستند تعریف مشترکی از این مرزها پیدا کنند. همیشه با خنده می گفت که دوسال او سعی کرد به من بفهماند که من یک آدم دگم، متعصب و عقب مانده هستم و خودش امروزی و با کلاس است و من هم سعی می کردم به او بفهمانم که من یک آدم آبرودار و غیرتمند هستم و او ول و لاابالی بار آمده است.
حالا با توجه به تعریف ات به نظر تو دوست مورد بحث من به همسرش خیانت کرده؟
آره، من کار انو کاملا خیانت می دانم، اون خودشم می دونه که خیانت کرده، همسرش هم این کارش رو خیانت می دونه، من هم اگر ایران بودم و این اتفاق برایم افتاده بود، واکنش ام مثل واکنش همسر دوستت بود، خودم را قربانی و خیانت شده می دیدم، بخصوص اینکه در اینگونه موارد در آنجا همه آدم را قربانی و قابل ترحم می دانند، خودت هم ناچاری که نقش ات رو بعنوان یک قربانی قابل ترحم بپذیری و این شروع ریزش شخصیت و غرورت است.
2-
به دوست چپی(سابق و سوسیالیست فعلی ام) تلفن زده و گفتم: می خواهم بدانم که نظرت راجع به خیانت(با بدجنسی اضافه کردم، نترس منظورم خیانت حزب تون نیست) در یک رابطه عاشقانه و یا زناشویی چیه؟
خیلی ساده، خیانت یعنی اینکه همسر داشته باشی و باز سر و گوش ات بجنبه.
گفتم: مرزهایش را چگونه مشخص می کنی؟
مرز نداره، هر عملی که بقصد شهوت و ارضای تمایلات شهوانی با کسی بجز همسرت داشته باشی خیانت محسوب می شود.
با خنده گفتم: اینا رو داری از رو رساله ات برام می خوانی؟ خب پس زوج هایی که خیلی آزاد با این مسئله برخورد می کنند را چگونه معنی می کنی؟
گفت: اگر منطورت این هلندی ها هستند که باید بگم این ها نه ازدواج شون و نه عشقشون درست درمونه، برای همین که 50 درصد!! بچه های اینجا نمی دانند که پدر واقعی شون چه کسی هست و نفری چند تا بابا دارند.
مثل اینکه بحث تعریف مرزهای خیانت ه؟
گفت: مرزهای خیانت رو برات گفتم، ببین هر چیزی را باید بتوانی با ضدش معنی کنی، ضد خیانت چیه؟ وفاداری، تو برو واسه اینا از وفاداری بگو، اگر یک کلمه فهمیدند بعد بیا خیانت رو بر اساس زندگی اینا تفسیرش کن.
گفتم: جدای از شوخی عقیده ات منطقی بنظرم می رسه، فقط اینکه شدید محدودش می کنی به مسائل جنسی بنظرم درست نمی اید، خیلی ها نگاه دیگری به خیانت دارند و مثلا خیانت رو در از دست دادن علاقه طرف به خود می بینید و نه در رابطه جنسی.
گفت: اشتباه می کنند. اگر رابطه عاشقانه و یا زناشویی داری، سکس ات هم باید محدود به طرفت باشد، عشق ات هم همینطور، وگرنه یک ریگی به کفش ات است. هرکسی در زندگی باید به تعهد ات خودش احترام بزاره، ازدواج یک تعهد رسمی ه، عشق هم یک تعهد قلبی، تعهد دادی باید رعایت کنی، اگر نمی توانی، تعهدات را فسخ کن کاری نداره.
پس تو این تعهد رو بیشتر در مسایل جنسی می بینی؟
اصلا اول و آخرش همینه.
گفتم: میدانی که فرهنگی است که در آن اگر مرد از غذایی که زن دیگری درست کرده بخورد، زن، خود را خیانت شده می بیند، این رو مرز و تعریفی دیگر از خیانت نمی دانی؟
معلومه که نه، ما داریم راجع به جوامع نرمال صحبت می کنیم، حتما مثال بعدیت را هم می خواهی از قبایل آدم خور بیاوری.
3-
همسرم می پرسه: داری می نویسی؟ چی شد بالاخره دوستت خیانت کرده یا نه؟
وقتی همه می گید خیانت کرده، خوب حتما خیانت کرده دیگه.
گفت: اما این به کنار، نظر خودت چیه؟
گفتم: نمی دانم، واقعا نمی دونم که این کارش خیانت بوده و یا نه، ولی بقول خودت تعریف خیانت بشدت شخصی و نسبی هست. مثلا دوست خودت که زمانی در شرایط تقریبا مساوی با این دوست من قرار داشت را به این راحتی خیانت کار نمی دانستی و سعی می کردی که با جملاتی مثل: شوهرش 20 سال از خودش بزرگتره، ناتوانی جنسی داره، دوستم پرانرژِی ه،... عمل اون رو کمی توجیح کنی. البته حق هم داشتی، دوستت بود، بااو رابطه عاطفی داشتی، می دانستی که ذاتا دختر بسیار خوب و مهربانی هست و فقط بد شانسی آورده که امروزش این شده، ولی دوست من را فقط از طریق نوشته من بدون هیچ احساسی شناخته ای. خوب اینها همه تاثیر می گذارند.
ولی به نکته بسیار خوبی اشاره کردی، می خواهم که به او تلفن زده و بگویم که نمی دانم برای حل مشکل ات چه باید بکنی، ولی میدانم که بهترین کار این است که به صدای قلبت گوش کنی، ببین چه کسی دارای جایگاه مخصوص در قلبت است و از همان جا شروع کنی به ساخت دوباره و ترمیم صدمه ای که به زندگی خودت و اطرافیانت خورده است.
۱۵ نظر:
آره خیانت نسبیه...توی ایران معمولا آدمها توی روابط عاشقانه خودشونو متعهد نمی دونن...تعهد براشون فقط با یک امضا توی عقد نامه معنی پیدا میکنه...تازه اونم چه تعهدی...امنیت عاطفی اینروزها از بین رفته...من فکر می کنم خیانت عاطفی خیلی وحشتناک تر از خیانت جنسیه...البته این بیشتر از دیدگاه زنانست...برای مردها فکر می کنم بر عکسش باشه.
ba harfhaye khanumetun movafagham ..
kheyli vaghebinaneh va dorost bayan karadan ..movagh bashan va basgid
سلام فرنگی عزیز،
درسته که موضوع خیانت رو داری در مورد خاص روابط زوج بررسی میکنی ولی شاید بهتر باشه برای درک این موضوع از ارتفاعی بالاتر بهش نگاه کنی. یعنی موضوع خیانت به صورت کلیتر. نکته اصلی تو همون کلمهی تعهد تعریف میشه، خیانت در واقع به معنی پای گذاشتن بر روی تعهد هستش. گاهی اوقات این تعهدات کاملاً مشخص و تعریف شده و مکتوب هست، گاهی اوقات هم بدیهی تلقی میشه و لازم به مکتوب شدنش نیست. فرض کن تو در یک شرکت استخدام شدی که مثلاً حسابدار اونجا باشی، اگر در زمانی که باید مشغول به کار حسابداری باشی، مشغول انجام کارهای شخصی خودت مثلاً آپدیت کردن وبلاگت باشی، تو تعهدات بدیهی خودت رو در قبال اون شرکت زیر پا گذاشتی و در حقیقت به اونجا خیانت کردی. یا هنگامی که تو با 2 نفر آدم دیگه یک شراکت بوجود میاری، اگر تو یک پروژهای رو که در هنگام نبودن اون دو نفر دیگه به شرکت رجوع داده شده، خودت به صورت شخصی انجام بدی و پولش رو تو جیب خودت بزاری و صداشم در نیاری بازهم به تعهدات این بار مکتوب خودت و به شرکت و شرکای خودت خیانت کردی. در مورد بحث رابطهی عاطفی دو انسان، ماجرا به همین شکل هست، نکته اینجاست که تهدات در این مورد به ندرت مکتوب میشه و فقط به عنوان بدیهیات فرض میشه، و به همین دلیل جای توجیه رو باز میزاره. به صورت بدیهی فرض بر اینه که تو نباید تا زمانی که یک رابطه به قوت خود باقی هست، با زن یا مرد دیگهای خارج از رابطهی خودت رابطهی عاطفی یا جنسی برقرار کنی. اگر چنین کاری بکنی خیانت کردی. در مواردی هم هست که یک سری تبصره بین دو طرف یک رابطه و به صورت شخصی بوجود میاد که با توافق طرفین یک سری اختیارات به خودشون میدن، مثل اون مثالی که تو زدی " یک هفته مسافرت آزاد" یا تریسام و یا "اگر من تمایلی به رابطهی جنسی نداشتم تو مجازی که این نیاز خودت رو با فرد دیگهی برطرف کنی". در اینجا ما با خیانت روبرو نیستیم.
میخوام بگم این که خیانت انجام شده یا انجام نشده، دقیقاً مربوط به مفاد اون قراردادی هست که بین دو طرف وجود داره.
در مورد دوست تو بد نیست ببینم که اگر عکس این اتفاق میافتاد و اون تمایل جنسیش رو از دست میداد از همسرش چه توقعی میداشت. البته در شرایط الان و با توجه به این که این رفیقت مغلطه هم هست، ممکنه برای توجیه رفتار خودش بگه اگر من دچار این حالت میشدم میپذیرفتم که همسرم با فرد دیگهای رابطهی جنسی میداشت. البته احتمال داره که دوباره یاد شرع مبین اسسلام و قوانین مترقی جمهوری اسلامی و عرف شهر قم بیوفته و به اینکه مردی گفتن زنی گفتن بچسبه.
" داریم راجع به جوامع نرمال ..."
از قول من از دوستتون بپرسید این «نرمال» یعنی چی؟ یعنی هر چی که ایشان می پسندند یا به نظرشان نرمال میرسد؟ در هلند اگر به کسی بگویید طرف اگر زنش آستین حلقه ای بپوشد زنش را متهم به خیانت می کند٬ به شما برچسب بیمار روانی یا جنسی می بندند و اصلا به نظرشان نرمال نیست. نرمال یعنی چه؟ مردم باید یاد بگیرند روشن و مشخص حرف بزنند.
در استفاده از نسبی بودن البته باید خیلی دقت کرد که برای توجیه هرچی عشقمون کشید ازش استفاده نشه.
راستی حالا که کنترل نظرات دارید بد نیست جسارتن بگم توجیه اینجوریه
من یه مطلب دیگ ای رو میخوام بگم،
اصولا در شرایط کنونی جامعه ایران پیش داوری ها همیشه به ضرر مردهاست. همونطور که خودت گفتی اگه این مشکل برای یک زن اتفاق می افتاد، اکثریت حق رو به ایشون می دادن و می گفتن خوب این هم داره زندگی می کنه و نمیتونه که به پای شوهرش بسوزه و این نیازی بوده که شوهرش نتونسته تامیین کنه پس رفته از یک راه دیگه... خلاصه مطلب رو جوری می پیچونن که واقعا تو هم فکر میکنی آره انگار حق با خانوم بوده.
ولی وای به روزی که یک مرد بخواد یک همچنین راه حلی انتخاب کنه، اینجاست که زمین و زمان علیه ش موضع میگیرن که تو برای حقوق خانومت اهمیت قایل نشدی و تو مثل زمان فتحعلی شاه برخورد کردی و .....
به نظر من مشکلی که ایجاد شده مشکل یک نفر نیست که بخواهیم براش نسخه پیچی کنیم و بگیم باید فلان کار رو می کرد تا ابن اتفاق نمی افتاد، این مشکل جامعه هست. مگه اون دختر خانومی که اومده با ایشون رابطه برقرار کرده هم مرد بوده ، اون که دیگه زن بوده که چرا کسی درباره اون چیزی نمیگه؟
این مشکل داره اپیدمی میشه، و راه حل واضح و مشخصی هم نداره که بگیم این کارو باید کردو اون کارو نباید کرد.
1. زیاد بودن دخترها در مقایسه با پسرها
2. افزایش سن ازدواج
3. مشکلات اقتصادی که دو اثر مخرب داره/ یکی این که سن ازدواج رو برده بالا چون دیگه پسرها به این راحتی ازدواج نمی کنن یکی دیگه این که سوءاستفاده افراد با درامد خوب از افراد کم درآمد.و......
قبل از اینکه سریع حکم صادر کنید بهتره با دید یکسان به دو طرف نگاه کنید.
یا علی
جناب ناشناسی که نوشتهات را با یا علی تموم کردهای نوشتهای:
"اصولا در شرایط کنونی جامعه ایران پیش داوری ها همیشه به ضرر مردهاست. همونطور که خودت گفتی اگه این مشکل برای یک زن اتفاق می افتاد، اکثریت حق رو به ایشون می دادن و می گفتن خوب این هم داره زندگی می کنه و نمیتونه که به پای شوهرش بسوزه و این نیازی بوده که شوهرش نتونسته تامیین کنه پس رفته از یک راه دیگه..."
نمیدونم از کدوم اکثریت جامعهی ایران داری صحبت میکنی، کدوم اکثریت جامعهی ایران اگر زنی مزدوج میرفت و نیاز جنسیاش را به جز با شوهرش با کس دیگری رفع میکرد،اون رو تائید میکرد. میشه بگی جامعهی آماری شما کجا و چگونه است.
نوشتی: مگه اون دختر خانومی که اومده با ایشون رابطه برقرار کرده هم مرد بوده ، اون که دیگه زن بوده که چرا کسی درباره اون چیزی نمیگه؟
در وهلهی اول مثلاً چه چیزی دربارهی اون گفته بشه، وقتی که اصلاً اطلاعاتی در موردش وجود نداره. صحبت این پست به طور مشخص این بوده که رفتار این مرد مشخص در مقابل همسرش چه چیز تلقی میشه، اگر کلی تر نگاه کنیم موضوع "خیانت در یک زندگی مشترک و یا در یک رابطه عاشقانه" هستش. و در وهلهی دوم شما از کجای متن برداشت کردید که موضوع بحث مساله زن و مرد بودن هستش که میگویید اونکه دیگه زن بوده؟
در ادامه هم نکاتی رو مطرح کردید که برای من بسیار آشناست، مشابه حرفهایی و توجیهاتی است که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در سریالهای ماه رمضان بسیار شینده میشه و در انتها هم به توجیه مساله صیغه به عنوان تنها راه حل معجزهآسای مشکلات اجتماعی زناشویی جنسی منجر میشه. اگر اشتباه نکنم این جمله از همان کسی است که شما نوشتهی خودتان را با توکل بهش پایان دادین که:
"اگر صیغه رواج پیدا میکرد، دیگر هیچ مسلمانی زنا نمیکرد." (نقل به مضمون) درست میگم؟
کم و بیش در همین مورد:
http://www.zamaaneh.com/friday/2008/10/post_192.html
مبحث خیانت رو خیلی جالب باز کردین، با نظراتتون کاملا موافقم. منم تو هلند (آیندهون) هستم و حرفایی که زدی تا حدودی ملموس هست...
به ناشناس بالایی: چیزی که آمارها نشون میدن اینه که در جامعه ایران افزايش نرخ تولد نوزاد پسر کلی مشکل آفرین شده!! و همین حالا باوجود 8 سال جنگ تحميلي جامعه ايران با مشکل بيش از 1 ميليون پسر بيشتر نسبت به تعداد دختر اونم تو بازه سني 20 تا 30 سال مواجه بوده که اين رقم بسيار قابل توجه هست و با ادامه روند پسر زايي جامعه با مشکلات زيادی رو به رو خواهد شد. فعلا که طبق آخرین آمار تو ایران نسبت پسر به دختر 104 به 100 هست. فکر کنم منظورت زیاد بودن دخترهای تحصیل کرده در مقایسه با پسرهای تحصیل کرده تو ایران هست که البته این هم به عنوان یک معضل جامعه باید بررسی بشه...
مرتبط
http://www.iransos.com/maghaleh/07.06/sigheh.htm
مطالب جالبی رو بیان کردی آقا یا خانم ورتیگونه، این جوابها به نظرم اومد.
نوشتی "اکثریت جامعهی ایران.. " نمیدونم کجا من نوشتم اکثریت!!!
این که گفتی چه جامعه ای منظورم هست ، به طور مشخص جامعه اینترنتی هست. چون فاصله جامعه واقعی با جامعه اینترنتی اونقدر زیاده که حتی میشه به عنوان دو کشور و با دو تفکر فرض کرد. چندین و چند مطلب از وبلاگهای به اصطلاح فمینیست خوندم که چنین نتیجه گیریهایی کردن.
آره واقعا "مگه اون دختر خانومی که اومده با ایشون رابطه برقرار کرده هم مرد بوده ، اون که دیگه زن بوده که چرا کسی درباره اون چیزی نمیگه؟" ،این مطلبی که توی این وبلاگ اومده با چنین مضمونی صدها و صدها بار در وبلاگهای مختلف مطرح شده! ولی چرا یک فقط یکی از این وبلاگها نیومده بگه ایراد اون دختر چی بوده که میاد به همجنسش خیانت میکنه(همین اتفاق میتونه بعدها تو زندگی خودش هم بیوفته)! در صورتی که برای مرد به قول شما امکانش زیاد نیست!!
اصولا من نوشته ام رو با این جمله شروع کردم<< من یه مطلب دیگ ای رو میخوام بگم،>>
اگه یکباره دیگه بری و بخونی من هیچ جا از صیغه دفاع نکردم که حتی اون رو به عنوان "..مشکل.." مطرح کردم.
این که من با چی ختم کلام رو گفتم فکر نمی کنم جایی برای ایراد گیری باشه!!!
یا علی
" نمیدونم کجا من نوشتم اکثریت!!!
نمیدونی کجا نوشتی اکثریت، خوشبختانه کامنتت هست اگه یادت رفته یکبار دیگه زحمت خوندنش رو به خودت بده، برای سادگی کارت اینجا جملاتت رو تکرار میکنم:
"اصولا در شرایط کنونی جامعه ایران پیش داوری ها همیشه به ضرر مردهاست. همونطور که خودت گفتی اگه این مشکل برای یک زن اتفاق می افتاد، اکثریت حق رو به ایشون می دادن"
از نظر شمایی که در انتهای کامنتت چنین توصیهای میکنی که: قبل از اینکه سریع حکم صادر کنید بهتره با دید یکسان به دو طرف نگاه کنید.
اکثریت در شرایط کنونی جامعهی ایران چند وبلاگ فمینیست هستش ؟؟؟!!!
"اون دختر چی بوده که میاد به همجنسش خیانت میکنه"
خیانت به همجنس هم از اون نظرات بود هــــــا !!!
jaleb bod, moafakh bashid
یا من نمی تونم منظورم رو خوب انتقال بدم یا شما نمی خواهی اون رو بفهمی.
شاید طرز تفکر من وشما هیچ تضادی با هم نداشته باشه ، نمی دونم چرا اینطوری جبهه میگیرید!
در پایان اینو میخوام بگم که همیشه فکر غالب فکر برتر نیست.
یا علی
ارسال یک نظر