۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

هویت



چندی قبل در یک میهمانی شام در جمعی ایرانی دعوت داشتم. بعد از شام مثل اکثر این گونه میهمانی ها بحث در باره هلندی ها و ایرانی های هلند شروع شد.


یکی از خانم ها که چند سالی است از طریق ازدواجی(مدل پستی) به هلند آمده و اتفاقا میدانم که مهمترین شرط ازدواج اش خارج نشین بودن داماد بوده است(این ها را بار منفی نمی دانم، بلکه می خواهم نشانه علاقه به خارج آمدن را پر رنگتر بیان کنم) و مانند درصد قابل توجهی از هموطنان کمی بعد از ورود به غرب یاد هویت بومی خود افتاده و کلی شرقی شده است، کنایه ای زد که: اصلا نمی فهمم یعنی چی که بعضی از این ایرانی ها مثل گوسفند دنباله روی از کارهای این هلندی ها می کنند و سعی در تقلید کارها و رفتارهای این ها را دارند، حال ادم از این تقلید بد می شه، یک کم اصالت داشتن هم بد چیزی نیست.....


چند تایی هم تائیدش کردند که: بله ایرانی هر جا باشد ایرانی باقی می ماند، این هایی که این جور اداها رو در می آورند کلا ضعف شخصیتی دارند، چون فرهنگ خودشان را نمی شناسند تا اینجا رسیدند دیگر خود را فراموش کرده بی اصالتی خود را نشان می دهند...


بعد از چند دقیقه بحث آنها رفت به بد گفتن از عرب ها(بخصوص مراکشی ها) و ترک ها که: اینها که اصلا آدم بشو نیستند، خاک بر سرها مایه آبروریزی هستند، گور به گورشان کنی تغییر نمی کنند، هنوز انگار در عصر حجر زندگی می کنند، با اون روسری و مقنعه و لباس های دهاتی و...


با تعجب پرسیدم: ببخشید که در گفتگوی شما دخالت می کنم، ولی لطفا تکلیف من شنونده را مشخص کنید، اگر خود را با جامعه وفق بدهند که گوسفند مقلد نامیده می شوند، اگر در همان مدل زندگی، فرهنگ و اصالت خود بمانند وحشی آدم نشو لقب می گیرند، بالاخره کدوم یکی کار خوبی داره انجام می ده؟


گفتند: نه دیگه، تیکه اول راجع به ایرانی ها بود که هر چی هم که باشند از فرهنگ و اصالت و شخصیت قابل توجهی برخوردار هستند، تو داری ما رو با این ترک و عربهای دهاتی اروپا مقایسه می کنی؟ واقعا که خیلی بی انصافی. کدام یک از ما روسری سر می کنیم، پیژاما و لباسهای دهاتی می پوشیم؟ کدام یک از ما مثل اینها تابلو هستیم؟


در جواب گفتم: هیچ کدام شما مثل آن مثال هایی که زدید نیستید، اما تقریبا همه آن چیزهایی که شما آنها را بحق امتیازات خود در مقایسه با آنها می دانید اتفاقا همان دست آوردهای غربی هستند که در قرن گذشته به کشور ما آورده شده اند.


ما ایرانی ها بهتر توانستیم خودمان را با این دست آوردهای فرهنگ وارداتی وفق دهیم به این دلیل که ما مستعد تر به یاد گیری و پذیرش تازه ها هستیم و این خودش یکی از بزرگترین امتیازات ما است که می توانیم تازه ها را در درون خود بپذیریم و گرنه ما هم اکنون در شرایط مشابه ای با همان نمونه هایی که شما یاد کردید بودیم، ولی شما این قدرت تطبیق پذیری ما را در بحث اول رفتاری گوسفندی نامیدید.


اما بحث من اینجاست که اگر واقعا این قدرت تطبیق هموطنان خود با جامعه اینجا را محکوم می کنید و در مقابل اش آنی که به فرهنگ و اصالت بومی خود باقی می ماند را شایسته می شناسید، به این فکر کنید که شخص مورد اول حداقل از حق انتخاب اش استفاده کرده است و از میان فرهنگ پدری و فرهنگ جامعه جدید، دومی را انتخاب کرده است، شخص مورد دوم که حتی هنوز به مرزهای انتخاب هم نرسیده و همان کاری را می کند که اگر در زادگاهش بود می کرد.

رومن رولان جمله زیبایی در این مورد دارد. می گوید: او همان روزنامه ای را می خواند که پدرش می خواند، در این سالها عقاید روزنامه بارها تغییر کرده است، اما او بر همان عقیده خویش ثابت است، او همان روزنامه ای را می خواند که پدرش می خواند.


بعد از آمدن به غرب بود که فهمیدم این جمله که زمان و مکان انسان را می سازند در مورد همه صدق نمی کند. برای بعضی ها اصلا مهم نیست در چه مکان و یا چه زمانی باشند، قرن چهارده هجری و یا 21 میلادی. روستای شرق آباد پشت کوهی یا در قلب شلوغ ترین خیابان شهری بزرگ.


گفتند: مثل اینکه یک چیزی هم بدهکار شدیم، پس یعنی هر بی ریشه ای که فورا خودش، هویت، اصالت و فرهنگ اش را فراموش کنه داره کاره درستی می کنه و هر کسی که فرهنگ خودشو می شناسه و با افتخار دوست اش داره، دچار اشتباه شده؟

بابا تو تهران هم مگه کم داشتیم از اینهایی که تا از روستا می آمدند، فرداش می خواستند همه کار شهری ها رو تقلید کنند، آخرش هم می شدند جوات و بساط خنده دیگران.


گفتم: منظور من فقط دفاع از حق انتخاب کسانی بود که بدلیل انتخاب شان از طرف شما به لقب گوسفند مفتخر شدند، مسلما هر کسی رفتار و نحوه زندگی اش را بر اساس یافته ها و سلیقه خودش و بسیاری از فاکتور های دیگر انتخاب می کند(مثلا یکی از دوستان من وقتی عاشق زن هلندی اش بود، هلند و همه چیزآن بهترین بودند، چند سالی بعد که از هم جدا شدند، شد منتقد و متنقر از هلند و هلندی).

اما در مورد جوات شدن باید بگم این مثال در اینجا همچین مصداق نداره، اما در فرض وجودش هم، شخصا جوات بودن را از مثلا با لباس های صمد آقایی در شهر گشتن ترجیح می دهم و دومی را بیشتر باعث خنده و خجالت می بینم.


جواب دادند که: اصلا هم اینطور نیست اتفاقا خود هلندی ها وقتی می بینید که ما فرهنگ خود را پاس می داریم خیلی هم به ما احترام می گذارند و این را نشانه سطح فهم ما از فرهنگمان می دانند و...


ادامه دارد...



هیچ نظری موجود نیست: